جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب پرده نشین

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط آریانا با نام پرده نشین ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 112 بازدید, 0 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع پرده نشین
نویسنده موضوع آریانا
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط آریانا
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,431
12,574
مدال‌ها
6
IMG_20220602_174345.jpg

IMG_20220602_174355.jpg

معرفی کتاب پرده نشین
کتاب پرده نشین نوشته سپیده فرهادی است. این کتاب را انتشارات شقایق برای تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی منتشر کرده است.

درباره کتاب پرده نشین
کتاب پرده نشین دو راوی دارد. نیما و مینو. دختر و پسری که هر کدام دردی عمیق در عواطفشان دارند. مینو دو سال قبل به مردی به‌نام مهیار علاقه داشته است، اما مهیار مدت‌ها او را نادیده می‌گرفته و تحقیر می‌کرده. مهیار شخص حساب‌گری بوده که بالاخره او را رها می‌کند و برای ارتباط با زن دیگری می‌رود. حالا دوسال گذشته است و مهیار به مینو زنگ می‌زند. می‌گوید پشیمان است و تازه فهمیده است چه اشتباهی کرده و برای جبرانش هرکاری می‌کند اما بسیار دیر است زیرا مینو نمی‌خواهد او را ببخشد اما هنوز قلبش درگیر او است. نیما پسر جوانی است که مدت‌ها عاشق دختری به‌نام بهار بوده است و او هم نیما را ترک کرده است. نیما آسیب روحی شدیدی دیده است و نمی‌تواند با این حقیقت کنار بیاید.

آن‌چیزی که این دو نفر را سر راه هم قرار می‌دهد نگاه‌های در سکوت در پارک است. مینو برای استراحت بعد از کار به آن پارک می‌رود و نیما برای دویدن به آنجا می‌آید. آن‌ها فقط به‌هم نگاه می‌کنند و لبخند می‌زنند بدون اینکه بدانند سرنوشتشان به هم گره خورده است.

خواندن کتاب پرده نشین را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب پرده نشین
چشم باز نمی‌کنم تا جوشش اشک را روی چهره نگرانش ببینم. دستی محکم چانه‌ام را می‌گیرد و می‌کشد. چشمم که با قفل دهانم باز می‌شود قرصی با خشونت تمام میان دهانم می‌افتد. دستم به سختی بالا می‌آید و روی دست‌های مهربان و مردانهٔ پدرم می‌نشیند. لیوان آبی را که مقابل صورتم بالا می‌آید از او می‌گیرم و با همان صدای خش‌دار و دلخور از زمین و زمان می‌نالم:

ـ خوبم!

با همین پاسخ کوتاه همه نفس راحتی می‌کشند و کسی نمی‌گوید وای به روز بد بودن تو اگر این حال خوبت است!

ـ چه خبره باز شلوغش کردین؟

دستانم را روی میز می‌گذارم و تکیه به پایه‌های محکمش می‌کنم. چشمانم می‌چرخد و روی اولین قهرمان زندگی‌ام قرار می‌گیرد. نگاه نگرانش که با تشر روی مادرم می‌نشیند سری تکان می‌دهم و فکر می‌کنم پدر برای هر بچه‌ای اولین و مقتدرترین مرد دنیاست و این مرد برای من علاوه بر قهرمان بودن، حامی بزرگ و منبع آرامشی ژرف است. دلم از دیدن روسری‌ای که سفت و محکم دور پیشانی‌اش گره خورده، در سی*ن*ه نبض می‌گیرد. نگاهش می‌چرخد و به صورتم می‌افتد. لب به دندان می‌گزم و چشمان سرخش را از نظر می‌گذرانم. انتظارش را بی‌پاسخ نمی‌گذارم و نرم و زیر لب سلامی می‌کنم.

ـ چه سلامی چه علیکی؟ این چه وضعیتیه که برای خودت درست کردی؟ هیچ به خودت نگاه کردی که به چه روزی افتادی مرد حسابی؟

امان او را هم بریده‌ام که از پس آن قامت صبور این نگاه دلخور و رنجیده با کلامی درد کشیده به صدا درمی‌آید.

ـ نیما داری با خودت چه کار می‌کنی؟ چرا این گند رو این قد همش می‌زنی بچه؟ چی می‌خوای از توش در بیاری آخه؟

قدمی سمتم برمی‌دارد و دست‌هایش را محکم روی میز می‌کوبد.

ـ همه چیز تموم شد پسر! چرا نمی‌خوای بفهمی که بهار ترکت کرده. بهار رفت. تمومش کن اون لعنتیو بچه. تمومش کن!
 
بالا پایین