جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب پسر قاتل من

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه کتاب توسط |Queen| با نام پسر قاتل من ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 216 بازدید, 6 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه کتاب
نام موضوع پسر قاتل من
نویسنده موضوع |Queen|
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط |Queen|
موضوع نویسنده

|Queen|

سطح
4
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Nov
2,550
13,786
مدال‌ها
3
1680d2ac626c467d8fca65814dc3e2d9.jpg
مشخصات کتاب:

نام کتاب: پسر قاتل من

ده داستان کوتااز نویسندگان مشهور جهان:
خورخه لوئیس بورخس، ایزابل آلنده، میخائیل بولگاکف، دال استیونس، اوگوستو سسپدس، برنارد مالامد، خولیو کورتاسار، ر. ک. نارایان، توفیق الحکیم، وی.اس. نایپل

مترجم: مهدی غبرایی

ناشر چاپی: انتشارات نقش و نگار

سال انتشار :۱۳۹۴

تعداد صفحات: ۱۶۸
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

|Queen|

سطح
4
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Nov
2,550
13,786
مدال‌ها
3
فهرست مطالب کتاب
یادداشت مترجم
ر. ک. نارایان
تیغه‌ی‌تیز
توفیق الحکیم
معجزاتِ گزاف
میخائیل بولگاکف
گلوی پولادی
خولیو کورتاثار
جزیره در پرتو نیمروز
ایزابل آلنده
همسر قاضی
برنارد مالامود
پسرِ قاتلِ من
و. س. نایپُل
سوگواران
خورخه لوئیس بورخس
معجزه‌ی مرموز
دال استیونس
درخت فلفل
اوگوستو سسپدس پاتزی
چاه
 
موضوع نویسنده

|Queen|

سطح
4
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Nov
2,550
13,786
مدال‌ها
3
معرفی کتاب پسر قاتل من: ده داستان کوتاه از نویسندگان مشهور جهان
کتاب پسر قاتل من دربردارنده 10 داستان کوتاه و متفاوت از نویسندگان بزرگ و مشهور جهان است که نام ادیبانی چون میخائیل بولگاکف، دال استیونس، برنارد مالامد، خولیو کورتاسار و... در میان آنان می‌درخشد. این داستان‌ها هر کدام بازتابی از تنگناها و سختی‌های زندگی بشری هستند.
 
موضوع نویسنده

|Queen|

سطح
4
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Nov
2,550
13,786
مدال‌ها
3
درباره‌ی کتاب پسر قاتل من:
مهدی غبرایی در مجموعه داستان کوتاه پسر قاتل من سعی دارد تا شما را با قلم و سبک نویسندگان بزرگ و منحصر به فرد جهان آشنا سازد. شما با مطالعه‌ی این کتاب علاوه بر اینکه ممکن است با نویسندگان جدیدی آشنا شوید، این امکان برایتان فراهم می‌شود تا اثری متفاوت از نویسنده‌ی نام آشنایی مانند میخائیل بولگاکوف را بخوانید. مهدی غبرایی مترجم موفق و مطرحی است که می‌توان به انتخاب‌هایش اعتماد کرد.
 
موضوع نویسنده

|Queen|

سطح
4
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Nov
2,550
13,786
مدال‌ها
3
درباره مجموعه ده‌تایی‌ها:
این مجموعه دربردارنده داستان‌های کوتاه و متفاوتی درباره هنر و چگونگی آفرینش آثار هنری است که در میان روایت‌ها و خرده روایت‌های هر داستان شما را در جریان روند تولید و خلق یک شاهکار هنری قرار می‌دهد. با این داستان‌ها نظاره‌گر تغییرات رفتار، خلقیات و روحیات پیچیده و غیر قابل پیش بینی یک هنرمند از زمان خلق یک ایده تا اجرای آن خواهید بود و به نوعی طعم شیرین خلق یک اثر هنری را می‌چشید.
 
موضوع نویسنده

|Queen|

سطح
4
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Nov
2,550
13,786
مدال‌ها
3
کتاب پسر قاتل من مناسب چه کسانی است؟
اگر به خواندن داستان‌های کوتاه و آثار برگزیده ادبیات جهان علاقه دارید، مطالعه این کتاب را از دست ندهید.
 
موضوع نویسنده

|Queen|

سطح
4
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Nov
2,550
13,786
مدال‌ها
3
در بخشی از کتاب پسر قاتل من می‌خوانیم:

کشیش بنا به عادت صبح زود، پس از جیر و ویر پرنده‌ها در آشیانه‌شان بیدار شد. فرایض مذهبی روزمره را انجام داد و به امور قلمرو خود در آن سرزمین شرقی رسیدگی کرد؛ سرزمینی که فروغ معنوی‌اش از احترام عمیق روحانیون و مردم عادی برخوردار بود. جلوی خانه‌اش نخل کوچکی قد برافراشته بود که کشیش به‌دست خود آن را کاشته بود. همیشه پیش از طلوع آفتاب به نخل آب می‌داد و در هلال خورشید تأمل می‌کرد که به سرخی خرما، از افق سر برمی‌کشید تا انوارش را بر برگ‌های شبنم‌ زده بتاباند و قطرات سیمگونِ در حال چکیدنش را در هاله‌ی زرین بپیچد.

صبح آن روز همین که کشیش آب دادن نخل را تمام کرد و می‌خواست به خانه برگردد، خود را رو در روی جمعی غمگین و پریشان خاطر دید. یکی از میان جمع جرأت کرد و لابه‌کنان خطاب به کشیش گفت:

«پدر! نجات‌مان بده! هیچ‌ک.س جز شما نمی‌تواند! زنم در بستر مرگ است و تمنا دارد پیش از آنکه نفس آخر را بکشد، برایش طلب آمرزش کنید.»

«زنت کجاست؟»

مرد با اشاره به دو خر زین‌شده که به انتظار ایستاده بودند، جواب داد: «توی یک ده نزدیک، وسیله حاضر است.»

کشیش گفت: «مایلم بیایم، فرزندانم. چند لحظه صبر کنید تا کارهایم را مرتب کنم و به برادران روحانی اطلاع دهم و بعد برگردم.»

همه یک صدا گفتند: «وقت نیست! زن دارد می‌میرد. ممکن است خیلی دیر بشود. اگر می‌خواهی ولی‌ نعمت حقیقی ما و نجات‌دهنده‌ی رئوف زن مُشرف‌ به‌ موت باشی، همین حالا با ما بیا. راه دور نیست و پیش از آنکه آفتاب به وسط آسمان برسد، می‌رویم و برمی‌گردیم.»

کشیش با شوق و ذوقی وافر موافقت کرد: «خوب، پس بیایید فوراً برویم!» به طرف دو خر رفت و جمعیت دنبالش کرد. او را سوار یکی از خرها کردند و شوهر زن محتضر سوار خر دیگر شد و به راه افتادند.
 
بالا پایین