جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار پل ورلن

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط رازآفرین با نام پل ورلن ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 80 بازدید, 3 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع پل ورلن
نویسنده موضوع رازآفرین
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط رازآفرین
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
آسمان بر فراز بام

چقدر آبی، چقدر آرام است!

درختی بر فراز بام

شاخه اش را می‌جنباند.

ناقوس در آسمان پیش چشم

آرام، آرام طنین می‌اندازد

پرنده ای بر درخت پیش چشم

آواز حزن انگیز خود را سر می‌دهد.

خدای من، خدای من! زندگی اینجاست

بی آلایش و آرام

این هیاهوی آرام بخش از جانب شهر می‌آید.

هان با تو هستم ! تو که همواره گریانی!

تو را می‌گویم هان!

چه کردی با جوانی خویش؟
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
در اندوه بیکرانه دشت

برف نا پایدار همچون

دانه های شن می درخشد

آسمان تیره گون است

و هیچ پرتوی در آن نیست

آدمی گمان می برد که

زیستن و مردن مهتاب را

با چشم خود می بیند

بلوط بنان بیشه های نزدیک

در میانه بخارات آب

به کردار ابرهای گران

موج بر میدارند

آسمان تیره گون است

و هیچ پرتوی در آن نیست

آدمی گمان می برد که

زیستن و مردن مهتاب را

با چشم خود می بیند.

ای زاغچه ی نفس بریده

وی گرگ های تن تکیده

از این بادهای استخوان سوز

باری چه به سر شده شما را؟

در اندوه بیکرانه دشت

برف نا پایدار همچون

دانه های شن می درخشد.
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
دل من گریان است

همچو باران که زَنَد بر سر شهر

آه این رخوت و این سستی چیست

که به ژرفای دلم راه گشود؟

ای صدای خوش نوای باران

بر سر خاک به روی هر بام !

بهر این دل که به حزن است عجین

ای ترانه، ای صدای باران !

این دل غمزده پر آشوب

بی سبب می‌گرید

راستی حرف جفاکاری نیست

آه این سوگ بود بی‌بنیاد؟

بد ترین درد دل من این است

که نمی دانم هیچ

خالی از عشق بدور از کینه

دلم اینگونه ز غم آکنده است !
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
دوستم داشته باش

که بی تو

هیچ نتوانم

هیچ نیستم…
 
بالا پایین