چالش پنجمین هفته از چالش "شعر یک واژه‌ای"

[DLNZ]

درود بر تمامی شاعران خوش‌ذوق و هنرمند

با خوشحالی شما را به چالشی نو و خلاقانه دعوت می‌کنیم:

"چالش شعر یک واژه‌ای"

در این چالش، فرصتی داریم تا با یک واژه، دنیایی از احساسات و زیبایی‌ها را به شعر درآوریم.

شاعران باید بر اساس این واژه، قالب و مقدمه، شعری بنویسند.

واژه، قالب و دیباچه جدید این هفته:

واژه: نقره‌فام
قالب: غزل
دیباچه:
به چشمانت قسم نقره‌فام
که دل را در هوایت دادم آرام

به هر بادی که از سوی تو وزید
به دلم زنده شد یاد ایام

مرا چون ماه روشن ساختی تو
به عشق خود گشودم دل به کام

در این دنیای تاریک و غریب
تو بودی نور و نقره‌فام

به هر شعری که از دل می‌سرود
تو بودی واژه‌های والسلام

این دیباچه از شاعر سیمین بهبهانی می‌باشد.


قوانین چالش:
- هر هفته یک واژه به عنوان موضوع چالش اعلام می‌شود.

- شاعران باید شعری بنویسند که این واژه در آن استفاده شده باشد.

- اشعار باید بین 4 تا ۶ بیت باشند.

- اشعار باید در همین تاپیک ارسال شوند.

- اشعار توسط تیم مدیریت بررسی و بهترین شعر انتخاب می‌شود.

- اشعار باید حداکثر تا پایان هفته جاری ارسال شوند.

جوایز:
- ۲۰۰ لایک
- بهترین تکمیل به عنوان شعر برتر هفته معرفی خواهد شد.

* لطفاً از ارسال اسپم خودداری کنید.

با آرزوی موفقیت و خلاقیت برای همه‌ی شما
[تیم تالار شعر]​

 

[ممد صنوبر]

ای جانم که هستی چشمت مهره مار است
آیا مِی پرستی جامت جام بار است

دنیایم بچرخد شب را رقص ماه هست
روزش نام خورشید پس دل حکم کار است

این عشق نقره فام است یادش کن تو دلبر
شوری کن ز عالم دردش درد یار است

حالم شوق جنة حورش در کجا بود
گفتش باب زیبا این دل بی قرار است

در کامت بجویم شاید نور و عمر است
خود را من شناسم دنیا را چه کار است

 

[Atilla]

به یاد چشمانت در شبان
دل‌خسته به سویت آمدم آرام

در سکوت شب تو را جستم
ز درد جدایی و یاد ایام

ماه دل، روشن به نور عشق
که با عشق تو دیدم در هر گام

دل به دست باد سپردم
که بوی تو آورد به کام

در سایه‌های تاریک شب
تو بودی نور و نقره‌فام

هر کلامی که دل می‌گفت
تو بودی آغاز و پایان در این مقام

به دل سپردم که بی‌تو نباشد
تو بودی واژه‌ای از جنس سلام

در دریای عشق تو غرق
دل شدم بی‌پناه و تمام

با هر نفس به یاد تو
دل می‌تپد به عشقت، نقره‌فام

 

[سورن]

به نقره‌فام چشمانت، ای جانم، دل می‌زنم
در دل شب‌های تاریک، تو را می‌جویم، ای نورم

چون مهتابی که بر آسمان می‌درخشد، تویی
به یاد تو هر دم، می‌سازم دنیای زیبا و شورم

با هر نسیم صبحگاهی، یاد تو می‌آید
به شوق چشمانت، در دل شوقی تازه دارم، ای نورم

به عشق تو می‌نویسم، غزل‌های نقره‌فام
تو یار منی، در این دنیای بی‌رحم و دورم

 

[سورن]

نقره‌فام چشمانت، در خوابم می‌درخشد
ولی در بیداری، غم عشق تو در دل می‌خشد

در این شب‌های تاریک، یاد تو می‌آید
که در آغوش سرد غم، عشق تو می‌کشد

دلم را در آتش عشق تو سوزانده‌ام
ولی در این سوختن، یاد تو را می‌پرستد

به یاد آن روزهای شیرین و بی‌نهایت
که عشق نقره‌فام، دل را به آتش می‌کشید

حالا در این دنیای سرد و بی‌رحم، تنها
من و سایه‌های غم، در دل شب می‌نشینیم

 

[سورن]

به یاد چشمانت، ای عشق نقره‌فام
که در دل شب‌های تاریک، می‌سوزد آتشِ آرام

در این دنیای سرد و بی‌رحم، تنها
دلم گم شده در یاد تو، ای یارِ بی‌نظیر و نام

به هر بادی که می‌وزد، یاد تو می‌آید
که عشق تو در دل، همیشه زنده و در کلام

چون ماهی که در آسمان، گم شده در ابر
تو بودی نور زندگی، در این شب‌های خاموش و خام

دل به درد جدایی، به یاد تو می‌سوزد
تو بودی نقره‌فام، در این دنیای بی‌رحم و بی‌حس و نام

در هر غزل که می‌نویسم، نام تو جاری است
تو بودی واژه‌ای از جنس عشق و سلام

 

[DLNZ]

دوستان عزیز،
تاپیک شعر یک واژه‌ای بسته شد. منتظر اعلام واژه جدید باشید.​