آموزشی پیرنگ؛ چراغ قوه‌ی یک نویسنده

[-pariya-]

تا حالا به این فکر کردین که ایندینا جونز بدون نقشه ی گنج میتونست به اون غار های عجیب و اون همه ثروت دفن شده دست پیدا کنه؟ یا بذارید یک سوال ساده تر بپرسم.

به نظر شما اگر نقشه ساخت (Blueprint) برج خلیفه در سال ۲۰۰۴ گم می شد، برج نهایی به این زیبایی امروز درمیومد؟

 

[-pariya-]

از همین دو تا مثال می شه برداشت کرد که برای انجام دادن هر کاری که به یک دست آورد منطقی و قابل قبولی ختم می شه، نیازه که طرح و نقشه دقیق رو تهیه کنیم وسط راه گم نشیم. خب این مسئله در راه نویسندگی هم صدق می کنه.

 

[-pariya-]

مجموعه ای از رویداد ها و اتفاق هایی است که ما رو با شخصیت های اصلی، فضا داستان و هدف کلی قصه آشنا می کنه. یکم تعریفم گنگ بود، نه؟ بذار ساده تر بگم. شما وقتی می خوایی یک ساختمون درست کنی اول یک نقشه ی کلی روی کاغذ می کشی.

 

[-pariya-]

بعد از گود برداری و اسکلت بندی ساختمونت رو می چینی. حالا می توی روی این اسکلت آجر بذاری و کلی ریزه کاری ساختمون رو انجام بدی.

پیرنگ هم همین کار رو انجام می ده. پیرنگ مثل اسکلت داستانته و از اون موقع تو دقیقا می دونی که قرار چه حرف هایی رو داخل قصه ات به مخاطبت منتقل کنی.

 

[-pariya-]

خب چه چیز هایی باید تو پیرنگ باشه؟
نه کافی نیست، اصلا هم کافی نیست. بذار اول یکم درمورد اصول پیرنگ نوشتن توضیح بدم که این طوری با جزییاتش بهتر آشنا بشی.


پیرنگ یک سند نوشته شده است
خب در گام اول یک نکته ی واضح رو گوش زد کنم؛ پیرنگ باید نوشته بشه که هرموقع بهش نیاز پیدا کردی بتونی بهش رجوع کنی. البته اینکه حتما باید به صورت نوشته دربیاد یه قانون نیست. به عنوان مثال من برای یک قصه ی کوتاهی که نوشتم پیرنگ رو به صورت ویس داخل گوشیم ضبط کردم.

 

[-pariya-]

اگه پیرنگ در همان ابتدای پروسه ی خلق یک اثر ثبت نشه احتمال داره شما در طول مسیر نوشتنتون هدف و جهت قصه رو گم کنید. شاید به ظاهر اتفاق عجیبی نیوفتاده باشه، ولی وقتی که داستانتون تموم شد و از اول قصه رو مرور کردین

 

[-pariya-]

شما قرار نیست تمام جزییات داسانتون رو داخل پیرنگ بنویسید، بلکه فقط ایده ی کلی داستان باید نوشته بشه. مثلا من برای آخرین داستانی که نوشتم یک پیرنگ کلی از داستان رو داخل فایل مموی گوشیم ذخیره کردم. داخل این فایل هدف کلی و شخصیت اصلی داستانم رو مشخص می کردم کمی درمورد فضا و مود کلی داستان توضیحی می داد.

 

[-pariya-]

مقداری از ویژگی های ظاهری و اخلاقی شخصیت اصلی داستان یادداشت کردم و فراز و فرود اصلی داستان رو داخلش آوردم. در انتها نیز به پایان بندی داستان که در فکرم بود اشاره کردم. بسیاری از اتفاق هایی که داخل قصه افتادن اصلا داخل پیرنگ بهش اشاره نشده بودند. تجربه ی شخصیم بهم این رو نشون داده که قسمت های زیادی از داستان در طول نوشتن تولید می شه

 

[-pariya-]

نوشتن پیرنگ اجباریه، اما حجمش دست خودته!
مسلما پیرنگ یک داستان کوتاه که در ژانر عاطفی نوشته می شه قرار نیست خیلی طولانی و در چند صفحه نوشته بشه، اما حتما برای یک رمان بلند شما باید یک پیرنگ جامع بنویسید که اتفاق های مهم و شخصیت های اصلی داستان رو توضیح بده. مهم ترین نکته ای که باید بدونید اینه که به هیچ عنوان نباید نوشتن پیرنگ رو پشت گوش بندازید. هیچ بهانه ای قبول نیست.

 

[-pariya-]

اینجا براتون یک پیرنگ از داستان کوتاه نوشتم که به عنوان نمونه داشته باشید. فقط یک نکته رو حتما بدونید که پیرنگ داستانتون رو هیچ کسی نباید بخونه و یا نظر بده، چون اون طرح کلی اثر شماست و هنوز به محصول نهایی نرسیده است