جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

در حال تایپ [چتر پاره زندگی(جلد دوم)] اثر«فاطمه فرهمند کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تایپ رمان توسط فاطمه فرهمند با نام [چتر پاره زندگی(جلد دوم)] اثر«فاطمه فرهمند کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 181 بازدید, 3 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته تایپ رمان
نام موضوع [چتر پاره زندگی(جلد دوم)] اثر«فاطمه فرهمند کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع فاطمه فرهمند
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DELVIN
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Nov
2
3
مدال‌ها
1
نام رمان: چتر پاره زندگی( جلد دوم)
اثر: فاطمه فرهمندنیا
ژانر: عاشقانه_ درام_ تراژدی
عضو گپ نظارت: S.O.W(7)
خلاصه:
زندگی‌ها می‌میرند! غباری از نفرت و کینه‌دوزی هوای شهر را پر کرده است و دگر توان نفس کشیدن باقی نمانده! تنها لحظاتی به پایان بازی باقی مانده است، اما این بازی قربانی‌هایی دارد! قربانی‌هایی که بی‌گناه بوده‌اند اما در مسیر خراش‌هایی را خورده اند، رنج‌هایی را کشیده‌اند که دگر ایستاده‌اند و تنها می‌نگرند... آن‌گاه که آسمان گریه می‌کند و همه چیز در کسری از ثانیه دوباره به گذشته‌اش بازمی‌گردد... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

NIRI

سطح
7
 
خانمِ نیری.
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
6,023
26,558
مدال‌ها
12
مشاهده فایل‌پیوست 104828
"باسمه تعالی"


نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن رمان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.

قوانین تایپ رمان

و برای پرسش سوالات و رفع اشکالات خود در رابطه با رمان، به لینک زیر مراجعه کنید.
پرسش و پاسخ تایپ رمان

قبل از ارسال پارت تاپیک آموزشی درست نویسی را با دقت مطالعه کنید.
درست نویسی- مطالعه این آموزشات اجباری است.
مدیران در صورتی که متوجه اشکالات شما در درست نویسی شوند برای شما ناظر تعیین می‌کنند.

شما می‌توانید با ارسال دو پارت ابتدایی اثر تاپیک نقد کاربران را ایجاد کنید.
پس از ارسال پست اول، از کاربران بخواهید تا نظرات خود را در قالب نقد درباره هر جز از رمان بازگو کنند.
«درخواست نقد توسط کاربران»

دوستان عزیز برای سفارش جلد رمان خود بعد ۱۵ پست در تاپیک زیر درخواست دهید.

درخواست جلد

چنان‌چه قصد دارید اثرتان را با تیزر تبلیغ کنید، درخواست تهیه کلیپ توسط تیم تدوین دهید.
«درخواست تیزر»

پس از 30 پارت در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید.

درخواست نقد شورا

می‌توانید پس از ویرایش اثر خود با توجه به نقد، به تاپیک زیر مراجعه کنید و بعد از خواندن شرایط و با داشتن شرایط، درخواست تگ دهید.
درخواست تگ

و پس پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید. حتماً تمامی پارت‌ها باید تایید ناظر را دارا باشند.
اعلام پایان رمان



با تشکر از همراهی شما
|کادر مدیریت بخش کتاب|
 
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Nov
2
3
مدال‌ها
1
●شروع رمان●

_ مقدمه:

در یکی از روزهای سرد و سهمگین زمستان بود که این داستان غم‌انگیز و عجیب و غریب شروع شد، سال‌ها بعد که آسمان برمی‌گشت و به گذشته می‌نگریست، لحظه‌ی شروع را آنقدر در ذهنش تکرار می‌کرد... که همه چیز در ذهنش نه مثل خاطره‌ای تلخ، بلکه مانند صحنه‌ی تئاتری مستعمل می‌رسید که در گوشه‌ای از کائنات هنوز هم ادامه دارد... .

***

به‌نام خداوند لوح و قلم

حقیقت نگار وجود و عدم

خدایی که داننده‌ی رازهاست

نخستین سرآغاز، آغازهاست...


" جلد دوم رمان چتر پاره زندگی"


"پارت اول"


دلش داشت از آن همه ناروایی می‌شکست! پاهایش بر روی زمین بند نمی‌شد توانش را نداشت! یک نفر از پشت‌پرده چیزهایی را گفت! ولیکن چه می‌گفت!؟ سرش را پاندول‌وار تکانی داد، تلاش کرد حرف‌های او را برای خود معنا کند اما... .

نفسی از اعماق وجودش به بیرون کشید و برای هزارمین بار با خود تکرار کرد! قوی باش! آری او یاد گرفته بود تا حتی در سخت‌ترین ثانیه‌های عمرش هم خودش را! جسمش را! روح زخمی‌ شده‌اش را! حفظ نماید.

او دگر آن موجود شکننده و آسیب‌پذیر قبل نبود! او دگر بزرگ شده بود! کامل شده بود! راه و رسم زندگی را به تنهایی از سر گذرانده بود و حال شخصی نبود که به حامی و پشتیبان، نیازی داشته باشد! قدم‌هایش را استوار می‌کند. نباید جلوی آن حرف‌های بی سر و ته و نامفهوم کوتاه می‌آمد.

به گمانش که در دریایی طوفانی و پر پیچ و تاب با سختی به دنبال قایقی برای نجاتش از آن موقعیت عجیب و غریب می‌گشت! لحظاتی با تنش و استرس برایش سپری شد.
در، مثل گربه ناله کرد و باز شد. چه عجیب بود! صدای در هم مانند حالِ دگرگونش عجیب‌تر‌ و متفاوت شده بود. به راستی خانه‌ها گاهی به آدم‌هایی که در آن‌ها زندگی می‌کنند شباهت عجیبی دارند. عـ*ـرق سردش را با دستان لرزانش به پوست کنار گوشش هدایت کرد.

- حالت خوبه؟ چیزی شده؟

تفکر آنکه باز کابوسی تکراری همانند قبل دیده بود برایش ناگوار آمد. نمی‌دانست دلیل آن همه خواب تکراری که هرشب به سراغش می‌آمد چه است! بسیار برایش شگفت‌انگیز و دردناک بود.
تلاش کرد پاسخی بدهد اما زبانش قاصر از هر حرکتِ ریز و درشتی شده بود. آب دهنش را قلوپی در گلویش فرستاد. نترسیده بود اما باور آن موقعیت برایش سخت بود و غیر قابل هضم! خواست نفس بکشد اما گلویش را به گمان که غباری گِل‌آلود، بسته بود. دست دراز کرد؛ کمک می‌خواست اما آن شخص تنها با لبخند کژوندی بر خلاف او گام‌های می ‌نهاد. جیغ می‌کشد! با تمام‌ توانش می‌دَوَد! یک آن گودالی نیرومند او را در خود می‌بلعد و پایان.
***
- خاله... خاله... ببین تارا عروسکم رو گرفته و گریه می‌کنه... بهم نمی‌ده! خاله عروسکم‌رو می‌خوام!

و مجدداً با صدایی که از شدت گریه، بریده بریده شده بود، تکرار می‌کند.

- عروسکم‌رو... می‌خوام...خاله!


صدای هق هق‌های بچگانه و تیز ریما، همان هم‌بازی، پسر برادرش دلش را به درد آورد. انگشت اشاره‌اش را بر روی لب‌های درشت و قلوه‌ای دخترک می‌گذارد. سخن از میان لب‌‌هایش خارج نمی‌شود که ریما دستانش‌را کشان کشان به سمت اتاقی که در سمت چپ خانه قرار داشت، می‌‌کشد.
خرت و پرت‌های بر روی اپن آشپزخانه که تقریباً هفت یا هشت متری با اتاق آرسین فاصله داشت نگاهش را خیره می‌کند. تا ابرویی بالا می‌دهد و نگاه سرکشی به محوطه داخل خانه و حیاطی که از پنجره‌ی شیشه‌ای گوشه‌ی اتاق، کاملاً نمایان بود، می‌اندازد.



ادامه دارد... .
 

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,759
32,198
مدال‌ها
10
«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.
[..کادر مدیریت بخش کتاب..]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین