جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

آموزشی چطور داستانی در ژانر وحشت بنویسیم؟

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ژانر ها توسط آریانا با نام چطور داستانی در ژانر وحشت بنویسیم؟ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 619 بازدید, 11 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته ژانر ها
نام موضوع چطور داستانی در ژانر وحشت بنویسیم؟
نویسنده موضوع آریانا
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط آریانا
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,230
12,541
مدال‌ها
6
درست در لابه‌لای بلبشوی ذهنی و اضطراب‌های به جا مانده از تلخی‌های روزگار بود که چیزی خطیر به کله‌ام خطور کرد‌. سپس آن‌قدر در پس ذهنم وول خورد که سرانجام مرا به نوشتن درباره‌اش وا داشت.

درحالی که سوختگی مودم مادرمُرده و خرابی موبایل خواهرجان را هضم می‌کردم، جنازه ماشین‌لباس‌شویی بر روی دستانمان افتاد. درست در لحظه‌‌ای که پاستیل‌های رنگارنگ را در گوشۀ لپم نگه داشته بودم و به تماشای سریال آبکی سوپرنچرال نشسته بودم، رخ داد. انگار که همه‌چیز دست‌به‌دست هم داده بود تا حسابی کفرمان را دربیاورد. همان طور که سایۀ غم بر تن خانه افتاده بود سریال سوپرنچرال را زیرورو کردم. آن‌قدر آن را چلاندم که انتقامم را از روزگار گرفته و آرام شدم.
 
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,230
12,541
مدال‌ها
6
راستش از هر زاویه‌ای به این سریال ظاهراً ترسناک نگاه می‌کنم معنای ترسناک را از یاد می‌برم. دهانم را کج می‌کنم و می‌گویم که شوخی است دیگر؟ نه من در آن لحظه اصلا شوخی نداشتم. آن لحظه‌ای که پاستیل‌ها گوشۀ لپم کپه شده و به بی‌هیجانی سریال زل زده بودم شوخی‌ام کجا بود! انصافا IMDB امتیاز ۸.۴ به این سریال داده است؟ چطور آخه؟

راستش آمدم شخصیت‌پردازی‌هایش را بررسی کنم اما اخم‌هایم درهم رفت و سکوت کردم. گفتم بنشین سرجایت و به هیجانش گوش بسپار. هیجان؟ نمی‌دانم این فیلم رده سنی دارد یا نه. اما به گمانم رده سنی نوجوان هم زیادش باشد. باز از خودم می‌پرسم که هیجان؟ آخر همه‌چیزش قابل پیش‌بینیست. نه تعلیقی و نه غافلگیری‌ای. برای یک سریال ماورایی ترسناک چه چیز مهم است؟ تعلیق. خب کجایش پنهان شده بود که من ندیده بودم؟
 
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,230
12,541
مدال‌ها
6
می‌دانم کمی تند رفتم و خطرناک. اما حرف من این است که آیا این فصل‌های پی‌درپی حرفی برای گفتن دارند؟ آیا خلاقیت بخصوصی در پس آن‌ها نهفته است؟ سبکی دارند اصلا؟ نمی‌دانم. شاید طرفداران سریال از من دلخور بشوند که اشکالی ندارد.

اشتباه نکنید بنده با حال‌وهوای سریال هیچ‌گونه مشکلی ندارم. راستش دنیای بچگی من با خون‌آشام‌های کله‌خر و شیاطین عجیب‌وغریب پر شده است. اتفاقا به همین دلیل بود که به سمت سریال کشانده شدم. اما حرف من شیوه‌ی پرداخت آن است. روایت‌سازی و کاراکترها. پایان‌بندی اپیزودها و حتی نوع پرداختش به داستان.
 
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,230
12,541
مدال‌ها
6
این صغری کبری‌ها را چیدم تا چیزی دیگر بگویم:

نوشتن داستان‌ در ژانر وحشت جرئت می‌خواهد و شجاعت. اگر علاقه‌مند به نوشتن چنین داستان‌هایی هستید به عنوان خالقش (تاکید می‌کنم فقط در داستان) بی‌رحم باشید و کله‌خراب.
 
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,230
12,541
مدال‌ها
6
طوری روند داستانی را درهم گره بزنید که به‌هیچ‌وجه باز نشود و دست‌آخر خودتان هم گیج بشوید.
دوره کلیشه‌بازی‌ها تمام شده است. دنیای امروزی خلاقیت می‌خواهد و نگاهی نو.
اصلا احساسات را وارد یک داستان هولناک کنید و شخصیت‌ها را به چالش بکشید.
آن‌ها الکی خلق نشده‌اند که عکس‌العمل‌های تکراری را تکرار کنند. آن‌ها بخصوص‌اند و عجیب‌.
 
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,230
12,541
مدال‌ها
6
هر انتخاب آن‌ها به یک پایان‌بدنی بخصوص ختم می‌شود‌. اصلا پایان‌بندی‌هایی بسازید عجیب. طوری که خودتان هم وحشت کنید.
راه‌هایی را بروید که هیچ آدمیزادی در واقعیت نخواهد رفت. بگذارید مخاطب مسیرهای جدید و احتمالی را با داستان تجربه کند.
اصلا مگر داستانی خلق نمی‌کنید که ظریف و موشکافانه حرف‌ها و دغدغه‌هایتان را در قالب آن بریزید؟ پس همین‌ کار را بکنید.
بگذارید نوشته‌هایتان سبک پیدا کند. بگذارید امضای خودتان پای نوشته‌هایتان بایفتد. بگذارید مخاطب صدایتان را در لابه‌لای کلمات بشنود. فقط و فقط صدای خودتان را. صدایی که از درونتان بیرون ریخته است و در داستان پنهان شده.
 
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,230
12,541
مدال‌ها
6
خیلی ‏رو و سطحی حرف نزنید. (مگر برای کاراکتری که این‌چنینی باشد)
یادتان باشد که هیچ‌وقت اولین ایده عالی‌ترین ایده نخواهد بود. بدانید که برعکس شما کلیشه‌ای ترینشان را انتخاب کرده‌اید. اگر سریع و ساده به کله‌تان خطور کرده پس برای ۹۰ درصد دیگر نویسندگان هم آسان بوده است.
پس برای نوشتن وقت بگذارید. اگر می‌خواهید قوی و حرفه‌ای وحشت را به تصویر بکشید، جان بِکَنید و در سبک خودتان متخصص بشوید. نمی‌توانید در همۀ حوزه‌ها سرک بکشید و خودتان را خدای همه‌چیزدان بدانید. خدای همه‌چیزدان از شما شخصیتی سطحی‌نگر و غیر حرفه‌ای خواهد ساخت. اشتباه نکنید، نمی‌گویم که اصلا ژانری را امتحان نکنید، نه. منظورم آن است که آرام‌آرام تخصص خودتان را بیابید.
 
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,230
12,541
مدال‌ها
6
لازم نیست ایده‌هایتان اتمی و موضوع‌هایتان ماورایی باشد که ابهت بیابند. (اگر هم باشند که چه بهتر. شما باز هم برنده‌اید) قدرت نویسندگی‌‌تان در وهلۀ اول کلام شیوا و صدای پنهانتان در پس داستان است. پس روی جملاتی که در قالب داستان می‌ریزید توجه کنید. آن‌ها را جدی بگیرید. آن‌قدر بخوانید که برای بیان ساده‌ترین احساس و صحنه دچار کمبود واژگان نشوید. در تمرین‌هایتان پر حرف باشید و جزئی‌نگر. نگذارید توصیف یک صحنۀ دلخراش و یا عاطفی از دستتان در برود. همه‌شان را بیان کنید. حتی اگر خودتان را به لرزه انداخت.
 
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,230
12,541
مدال‌ها
6
‏مخاطب شما باید با دل و جان وحشت کند نه با نگاه‌ سطحی. این دست خودتان است که از چه دری وارد بشوید.
‏مثال من از داستان کلیشه‌ای در ژانر وحشت چنین است:

خانواده‌ای که به تازگی به خانه‌ای در بیرون از شهر کوچ کرده‌اند. آن‌ها پس از مدتی متوجه نیروهایی عجیب…
آخ آخ این خدای کلیشه‌ است. اما صبر کنید. می‌توانید به راحتی این کلیشه را به ایده‌ای نایاب تغییر دهید. از دیدی دیگر نگاهش کنید. از یک منطق ساختگی دیگر. و رها کنید آن داستان‌های آبکی نوجوانی‌مان را.
 
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,230
12,541
مدال‌ها
6
به آن‌ها فلسفه بیفزایید و سکوت. شخصیت‌ها و عکس‌العمل‌هایشان در طی داستان مهم است. خدای مکانیکی نباشید که به اجبار مسیر انتخاب‌های کاراکترها را تغییر می‌دهد. ‏بگذارید هر کاراکتر با شخصیتی که برایشان ساخته‌اید تصمیم بگیرند نه دخالت اجباری شما.
‏به جای آن ایده کلیشه‌ای بروید سراغ آنکه بگویید خانه‌ای در میان جنگل ناگهان ناپدید شد. با تمام آدم‌ها و خیابان‌های اطرافش. آن‌وقت از زاویۀ آدم‌های اطراف آن واقعه را بیان کنید. اصلا آن خانه را یک راز بگذارید. یک راز عجیب. یک رازی که همه را به وحشت می‌اندازد اما نمی‌دانیم چیست.
 
بالا پایین