جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

ادبیات کهن کاوه آهنگر و ضحاک

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات کهن توسط وفا با نام کاوه آهنگر و ضحاک ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 310 بازدید, 0 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات کهن
نام موضوع کاوه آهنگر و ضحاک
نویسنده موضوع وفا
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط وفا
موضوع نویسنده

وفا

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
1,240
1,061
مدال‌ها
2
چرا داستان کاوه آهنگر اینقدر معروف شد؟در داستان های حماسی ایران و اساطیر باستان، چهرهٔ انقلابی کاوهٔ آهنگر بی نظیر است و پیش بند چرمین او که بر نیزه کرد و مردم را به اتحاد و جنبش فراخواند، درفشی بود انقلابی که بر ضدّ پادشاه وقت، ضحّاک، برافراشت. درفشی که پشتیبان آن، دل دردمند و بازوی مردم رنج کشیده و بی پناه بود به همین دلیل اکثریت مردم این داستان را دوست دارند


دادخواهی ناشناخته که حکومت هزار ساله پادشاهی مقتدر به نام ضحاک را به پشتیبانی فریدون و مردم از میان برمی‌دارد. این داستان حماسه پیروزی مردمی دل‌سوخته و ستم کشیده است که طی هزار سال مغز جوانان‌ آن‌ها به جفا، خوراک ماران پادشاهی ستمگر بوده است.
آنچه در داستان کاوه آهنگر و به طبع داستان ضحاک روایت می‌شود، داستان تکراری استبداد است. مغز جوانان که به‌نوعی نماد تفکر و پویایی اجتماع است فدای آسایش و رفاه پادشاهی مستبد می‌شود. واقعه خورانده شدن مغز سر جوانان برای آرام کردن مارهای روییده بر دوش ضحاک، خود به‌تنهایی بیان‌گر تیرگی و تلخی آن دوران است. کاوه آهنگر نیز بخشی از مردم ستمدیده‌ای است که از میان ۱۸ فرزند، ۱۷ فرزند او به دست ضحاک از میان رفته‌اند.

جمشید شاه پس از ۷۰۰ سال پادشاهی به‌دلیل غرور و خودبینی، فر ایزدی شاهان را از دست می‌دهد. ضحاک که با فریب اهریمن و کشتن پدر خود مرداس، پادشاه دشت نیزه‌وران (سوریه امروزی) شده بود، از موقعیت متزلزل جمشید شاه در ایران استفاده می‌کند و به ایران می‌تازد. در روایت‌ها آمده است که او جمشید را به دو نیم می‌کند و برتخت شاهی می‌نشیند. ضحاک برای به‌دست آوردن فر ایزدی، دختران جمشید را به همسری می‌گیرد. در ادامه اهریمن در شکل خوالیگری ضحاک را وا می‌دارد تا طعم گوشت را بچشد و به او خوالیگری می‌آموزد. اهریمن در ازای پاداش این آموزش از ضحاک می‌خواهد تا بر شانه‌های او بوسه بزند و بر اثر آن مارهایی بر دوش ضحاک می‌روید. ضحاک هرچند با پذیرفتن آرا و دعوت اهریمن بنده او شده بود، از مارانی رنج می‌برد که با بوسه اهریمن بر شانه‌های او ظاهر

ضحاک برای تسکین درد خود به توصیه اهریمن (که این بار در لباس طبیبی بر او ظاهر شده بود)، دستور می‌دهد تا هر روز مغز دو جوان را خورش و خوراک مارهای او کنند. در این میان جوانمردی به نام آبتین به دست ضحاک کشته می‎‌شود. فرانک همسر آبتین وقتی پی می‌برد که ضحاک در خواب شکست خود را به دست پسرش فریدون دیده است، بیمناک می‌شود و فرزند خود را به دشتی می‌برد و نزد گاوی به نام برمایه می‌گذارد. ضحاک که بعد از خواب سهمگین خود فریدون را جست‌و‌جو می‌کند به آن دشت می‌رسد و برمایه را می‌کشد؛ اما فرانک پیش از رسیدن ماموران ضحاک، فریدون را به نزدی پیرمردی در کوهستان می‌برد تا از او محافظت کند.


در همین میان، شخصیت کاوه آهنگر به داستان شاهنامه وارد می‌شود. او بر طبق روایت شاهنامه مردی آهنگر است و زمانی به اعتراض برمی‌خیزد که تنها پسر باقی مانده‌ او از میان ۱۸ پسر به قتلگاه ضحاک می‌رود. ضحاک آگاه از سرنوشت خویش از بزرگان دربار می‌خواهد تا به دادگری و بخشندگی او گواهی دهند و همه از ترس چنین می‌کنند. در همین زمان، کاوه آهنگر برای اعتراض خود به دربار می‌آید. ضحاک که سخت ترسیده است، دستور می‌دهد تا تنها پسر او را آزاد کنند و در عوض از او می‌خواهد تا نامه‌ای را امضا کند که به دادگری او گواه می‌دهد. کاوه آهنگر نامه را پاره می‌کند و بیرون می‌رود. ضحاک بر اساس روایت، در برابر کاوه آهنگر خاموش می‌ماند و در پاسخ به این پرسش که چرا هیچ نکرد، از کوهی با ماهیت مبهم سخن می‌گوید که میان او و کاوه آهنگر قرار گرفته بود.
کاوه آهنگر پیش‌بند چرمی خود را به سر نیزه می‌زند و با فریاد دادگری مردم را به گرد خود جمع می‌کند و به‌دنبال فریدون می‌رود. شاهنامه حضور کاوه را تا جایی ادامه می‌دهد که به بارگاه مخفی فریدون می‌رسد؛ این در حالی‌ است که بسیاری روایت‌ها از کاوه به‌عنوان سرلشکر سپاهیان فریدون در حمله به ضحاک یاد می‌کنند.

در ادامه داستان شاهنامه، فریدون با دیدن مردم و کاوه آهنگر به نزد مادرش فرانک می‌رود و حقیقت را درباره مرگ پدر و دایه‌ خود، برمایه جست‌و‌جو می‌کند و از او اجازه می‌خواهد تا با ضحاک مبارزه کند. فریدون از آهنگران می‌خواهد تا گرزی گاو سر برای او بسازند. او پرچم برافراشته کاوه را نیز به فال نیک می‌گیرد و آن را به زر و گوهر می‌آراید. فریدون به پشتوانه کاوه و مردم به دژ ضحاک حمله و او را اسیر می‌کند. در همین میان سروشی ایزدی به او می‌رسد و فرمان می‌دهد تا ضحاک را زنده در کوه دماوند به بند بکشد؛‌ چراکه با کشتن او تمام جهان را موجودات موذی (خَرفستران) فرا می‌گیرد و فریدون نیز چنین می‌کند.
انسان‌ نیازهای روانی و آرزوهای خود را در اسطوره‌ها جست‌و‌جو می‌کند و اسطوره کاوه آهنگر نیز جدا از این مسئله نیست. در واقع اساطیر انعکاس پدیده‌های اجتماعی و طبیعی و عکس‌العمل‌های روانی انسان نسبت به آن‌ها هستند. شباهت‌های حیرت‌آوری میان ناخودآگاه جمعی یک قوم و اسطوره‌های آن وجود دارد. اسطوره‌ها می‌توانند با توجه به نقش و کاربردشان میان مردم زمانه‌های مختلف، صورت‌های متفاوتی به خود بگیرند. کاوه آهنگر نیز نماد قیام مردمی در جست‌و‌جوی آزادی و عدالت است که آرزو دارند پادشاهی و قدرت در دستان کسی باشد که رنج بزرگ او، رنج مردمان سرزمینش باشد.


رابطه میان تاریخ و اسطوره، واقعیت و افسانه در بسیاری نقاط محو و کشف‌ناشدنی است. تاریخ‌نگاران عرب، ایرانی و فردوسی تاریخ خود را بر اساس خدای‌نامه‌ها بنا نهاده‌اند که تاریخ درباری دوره ساسانی است. بنابراین تفسیر‌های جدیدتری از حوزه اسطوره دارند که بسیاری از وجوه مشترک آن‌ها از خدای‌نامه‌ها سرچشمه گرفته‌ است. در واقع در هر دوره‌ای، تاریخ آغازین بر اساس دیدگاه‌های آن دوره تفسیر می‌شده است و خدای‎‌نامه‌ها نیز متاثر از دوره ساسانی هستند. بر این اساس بسیاری از اسطوره‌ها، کاملا زمینی به قلمرو انسانی آمده‌اند بدون آن‌که از ویژگی‌های افسانه‌ای آن‌ها کاسته شود.
بر همین اساس در گذر زمان نسب خاندان‌های بزرگ روز، به پهلوانان دوران افسانه‌ای پیوند زده و بسیاری از رویدادهای تاریخی دوره اشکانی و ساسانی به دوره پیش از تاریخ بازگشت داده شده است و به طبع، برخی اوقات شخصیت‌های تاریخی این دوره نیز وارد داستان‌های پهلوانان دوران اسطوره شده‌اند. برخی تفسیرها بر این باورند که کاو آهنگر نیز بعدها به اسطوره و داستان‌‌های حماسی وارد شده است.
از دیدگاه‌ بهرام بیضایی، کاوه آهنگر نه به عصر حماسه بلکه به دوره ساسانیان تعلق دارد؛ چراکه در اوستا و متن‌های دوره پهلوی اثری از آن دیده نمی‌شود و بعدها به داستان حماسی ضحاک و فریدون اضافه شده است. داستان اسطوره‌ای، داستان جدال میان دو نمایندگی است؛ فریدون، نماینده باروری و رویش و ضحاک نماینده سترونی و خشک‌سالی است. این نگاه بر این باور است؛ فریدون که دایه‌اش گاوی به نام برمایه بوده است، برای انتقام کشته شدن او با بیرقی از جنس پوست گاو برمی‌خیزد. در گذر زمان، چون اسطوره مادر گاو فهمیده نشده است، برای آن چهره انسانی (کاوه آهنگر) قائل شده‌اند. از این منظر کاوه از تحول و عدم درک اسطوره می‌آید؛ برای همین کاوه پیش‌بندی چرمی از چرم گاو دارد. جایگاه ویژه و مقدس گاو در کهن الگوهای ایرانی را باید در نظر گرفت. در اسطوره نیز «گاو»، فریدون را در دامان خود پرورش می‌دهد، از گزند دور می‌کند و به عبارتی در راه انقلاب او از میان می‌رود.
 
بالا پایین