جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء کتابی که داستان هایش را فراموش کرد

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط Nella با نام کتابی که داستان هایش را فراموش کرد ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 64 بازدید, 1 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع کتابی که داستان هایش را فراموش کرد
نویسنده موضوع Nella
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Nella
موضوع نویسنده

Nella

سطح
1
 
همیار سرپرست کتاب
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست کتاب
مدیر آزمایشی
منتقد کتاب آزمایشی
ناظر تایید
کپیست انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,101
3,662
مدال‌ها
3
انشا در رابطه با کتابی که داستان هایش را فراموش کرد
 
موضوع نویسنده

Nella

سطح
1
 
همیار سرپرست کتاب
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست کتاب
مدیر آزمایشی
منتقد کتاب آزمایشی
ناظر تایید
کپیست انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,101
3,662
مدال‌ها
3
در تاریک‌ترین گوشه‌ی یک کتابخانه‌ی فراموش‌شده، جایی که نور از عبور بازمانده و زمان در سکون محو شده است، کتابی بر رف بلند گرد‌آلود نشسته. جلدش ترک خورده، صفحاتش زرد شده‌اند، اما دردناک‌ترین حقیقت این است. این کتاب داستان‌هایش را از یاد برده.
واژه‌ها، مثل بادهایی که از کوچه‌ای بی‌انتها گذر می‌کنند، پراکنده شده‌اند. جمله‌ها شکسته، شخصیت‌ها محو، و قصه‌ای که روزگاری در امتداد صفحه‌ها جاری بود، اکنون در خلأ بی‌پایان گم شده است.
مسافری کنجکاو کتاب را باز می‌کند، اما جز خطوطی بی‌معنا، جز سکوتی که از میان کلمات تراوش می‌کند، چیزی نمی‌یابد. هر بار که چشم می‌دوزد، جمله‌ها تغییر شکل می‌دهند، انگار که خودشان نیز نمی‌دانند چه باید بگویند. آیا این کتاب، زمانی داستانی داشت؟ آیا در گذشته واژه‌هایش با زندگی می‌درخشیدند؟ یا شاید هیچ‌وقت چیزی در آن نوشته نشده بود؟
در غبار خاطره‌های فراموش‌شده، کتاب آه می‌کشد، اما هیچ صدایی برنمی‌خیزد. شاید اگر کسی بتواند نام گمشده‌ی داستان را زمزمه کند، اگر بتواند آنچه را که کتاب از یاد برده، دوباره برایش تعریف کند، صفحه‌ها بار دیگر از سکوت بیرون آیند.
اما چه کسی واژه‌های گمشده را می‌شناسد؟ چه کسی می‌تواند خطی که دیگر نیست را بازنویسی کند؟
و اگر داستانی که روزی بود، برای همیشه فراموش شده باشد، آیا کتاب همچنان یک کتاب خواهد بود، یا تنها سایه‌ای از چیزی که هرگز نبوده؟!
 
بالا پایین