- Jan
- 956
- 3,349
- مدالها
- 2
معرفی کتاب آخرین نوادگان ردینگ 1: اهریمن در آینه
همه چیز عادی است تا اینکه پراسپر یکی از وارثان خاندان بزرگ و ثروتمند ردینگ متوجه وجود نیروی عجیبی درون خود میشود... آلکساندرا برکن در کتاب آخرین نوادگان ردینگ 1: اهریمن در آینه داستانی رازآلود از اسیر شدن الستور، اهریمن باستانی درون پسر نوجوان داستان میگوید. الستور به خاطر زیر پا گذاشتن پیمانی که یکی از اجداد پراسپر با اهریمنان بسته بود، حالا دیگر میخواهد آزاد شود و انتقامش را بگیرد.
درباره کتاب آخرین نوادگان ردینگ 1: اهریمن در آینه:
اگر اهل داستانهای دلهرهآور باشید این کتاب شما را هیجانزده میکند. جلد اول کتاب آخرین نوادگان ردینگ (The Dreadful Tale of Prosper Redding) داستانی متفاوت و ترسناک را برای شما روایت میکند. پس اگر شجاعتش را دارید، به این دنیای مخوف قدم بگذارید...
ماجرا از این قرار است که جد بزرگ پراسپر چندین سال قبل، به دست آوردن ثروت را با بندگی ابدی به شیطان مبادله کرده و پیمان بسته بود تا آخر عمر در خدمت اهریمنان باشد. اما او خیانتکارانه این قرارداد را نقض کرد و حالا «الستور»، اهریمن چهارهزارسالهای که درون یکی از نوادگان نسل او گرفتار شده، میخواهد بیرون بیاید و تقاص این خ*یانت را بگیرد.
مشکل اصلی اینجاست که دیگر هیچ بخششی در کار نیست و تنها چند روز تا آزاد شدن این موجود بدخواه و تاوان گرفتن او از این خانواده مانده است. هر شبی که میگذرد نیروی شیطانی الستور بیشتر و بیشتر میشود اما پراسپر از آن اطلاعی ندارد.
آلکساندرا برکن با مهارتی تمام، خواننده را مجذوب داستان اهریمن در آینه میکند. آمیختگی ذهن مخاطب با متن داستانهای او به حدی است که شما خود را درون دنیای کتاب غرق میبینید و از خواندن آن لذت میبرید.
این کتاب اولین جلد از مجموعه کتابهای آخرین نوادگان ردینگ است که طرفدران بالای 14 سال زیادی دارد. متن این داستان آنقدر جذاب است که بعد از خواندن جلد اول، مشتاقانه به سراغ جلد دوم آن خواهید رفت.
خواندن کتاب آخرین نوادگان ردینگ 1: اهریمن در آینه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم:
این کتاب را به نوجوانان شجاع و جسور که به داستانهای پرهیجان و رعبآور علاقمندند، پیشنهاد میکنیم.
در بخشی از کتاب آخرین نوادگان ردینگ 1: اهریمن در آینه میخوانیم:
وقتی بچه بودم، به این فکر میکردم که کلبه صدای مخفی مخصوص به خودش را دارد؛ از همانها که وقتی چراغها خاموش میشود و فقط چراغخواب باقی میماند تا از آدم در برابر تاریکی محافظت کند، به سمت آدم میخزد. دربارهی آدمهایی زمزمه میکرد که توی اسکلتش زندگی کرده بودند و در تختخوابهایش مرده بودند؛ زیر بار قرنهایی ناله میکرد که شاهدش بود و با صدای هیسمانندی میگفت: بیا طبقههای پایین، بیا پایین، پایین، پایینتر، پایینتر… پایینتر از راهروهای مخفی خدمتکارها، پایینتر از آشپزخانهی تاریک، پایینتر تا زیرزمین که در آن اشیایی جا میگرفتند که قرار بود فراموش شوند. پایینتر تا در سنگین آهنیای که هر روز، هر ثانیه و همیشه قفل بود.
تا خود سیاهچال.
مثلاً قرار بود شوخی باشد، اما اگر فقط انباری بود، چرا درش همیشه باید قفل میماند؟ مادربزرگ آنجا چه گذاشته بود که نمیخواست بقیهی ما ببینیم؟ کنجکاو بودم بدانم در طول زندگی خیلی خیلی خیلی طولانی کلبه چند نفر واقعاً آن پایین رفتهاند و چند نفر کلید آهنی سنگینش را در دست گرفتهاند.
ریبورن، نسبت به آن درِ قفلشده حس ششم عجیبوغریبی داشت. هر وقت کسی نزدیکش میشد، این عادت ترسناک را تکرار میکرد: ناگهان از سایهها بیرون میپرید و مچش را میگرفت. حتی اگر او آنجا نبود، روی در، چهار قفل فولادی به چهار دقت کنید بود که کلیدهایشان با هم فرق میکرد. دیوید علاقهی خاصی داشت برای من از ابزارهای شکنجهی آن پایین حرف بزند که مادربزرگ در انتظار فرصتی بود مرا با آنها شکنجه دهد.
همه چیز عادی است تا اینکه پراسپر یکی از وارثان خاندان بزرگ و ثروتمند ردینگ متوجه وجود نیروی عجیبی درون خود میشود... آلکساندرا برکن در کتاب آخرین نوادگان ردینگ 1: اهریمن در آینه داستانی رازآلود از اسیر شدن الستور، اهریمن باستانی درون پسر نوجوان داستان میگوید. الستور به خاطر زیر پا گذاشتن پیمانی که یکی از اجداد پراسپر با اهریمنان بسته بود، حالا دیگر میخواهد آزاد شود و انتقامش را بگیرد.
درباره کتاب آخرین نوادگان ردینگ 1: اهریمن در آینه:
اگر اهل داستانهای دلهرهآور باشید این کتاب شما را هیجانزده میکند. جلد اول کتاب آخرین نوادگان ردینگ (The Dreadful Tale of Prosper Redding) داستانی متفاوت و ترسناک را برای شما روایت میکند. پس اگر شجاعتش را دارید، به این دنیای مخوف قدم بگذارید...
ماجرا از این قرار است که جد بزرگ پراسپر چندین سال قبل، به دست آوردن ثروت را با بندگی ابدی به شیطان مبادله کرده و پیمان بسته بود تا آخر عمر در خدمت اهریمنان باشد. اما او خیانتکارانه این قرارداد را نقض کرد و حالا «الستور»، اهریمن چهارهزارسالهای که درون یکی از نوادگان نسل او گرفتار شده، میخواهد بیرون بیاید و تقاص این خ*یانت را بگیرد.
مشکل اصلی اینجاست که دیگر هیچ بخششی در کار نیست و تنها چند روز تا آزاد شدن این موجود بدخواه و تاوان گرفتن او از این خانواده مانده است. هر شبی که میگذرد نیروی شیطانی الستور بیشتر و بیشتر میشود اما پراسپر از آن اطلاعی ندارد.
آلکساندرا برکن با مهارتی تمام، خواننده را مجذوب داستان اهریمن در آینه میکند. آمیختگی ذهن مخاطب با متن داستانهای او به حدی است که شما خود را درون دنیای کتاب غرق میبینید و از خواندن آن لذت میبرید.
این کتاب اولین جلد از مجموعه کتابهای آخرین نوادگان ردینگ است که طرفدران بالای 14 سال زیادی دارد. متن این داستان آنقدر جذاب است که بعد از خواندن جلد اول، مشتاقانه به سراغ جلد دوم آن خواهید رفت.
خواندن کتاب آخرین نوادگان ردینگ 1: اهریمن در آینه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم:
این کتاب را به نوجوانان شجاع و جسور که به داستانهای پرهیجان و رعبآور علاقمندند، پیشنهاد میکنیم.
در بخشی از کتاب آخرین نوادگان ردینگ 1: اهریمن در آینه میخوانیم:
وقتی بچه بودم، به این فکر میکردم که کلبه صدای مخفی مخصوص به خودش را دارد؛ از همانها که وقتی چراغها خاموش میشود و فقط چراغخواب باقی میماند تا از آدم در برابر تاریکی محافظت کند، به سمت آدم میخزد. دربارهی آدمهایی زمزمه میکرد که توی اسکلتش زندگی کرده بودند و در تختخوابهایش مرده بودند؛ زیر بار قرنهایی ناله میکرد که شاهدش بود و با صدای هیسمانندی میگفت: بیا طبقههای پایین، بیا پایین، پایین، پایینتر، پایینتر… پایینتر از راهروهای مخفی خدمتکارها، پایینتر از آشپزخانهی تاریک، پایینتر تا زیرزمین که در آن اشیایی جا میگرفتند که قرار بود فراموش شوند. پایینتر تا در سنگین آهنیای که هر روز، هر ثانیه و همیشه قفل بود.
تا خود سیاهچال.
مثلاً قرار بود شوخی باشد، اما اگر فقط انباری بود، چرا درش همیشه باید قفل میماند؟ مادربزرگ آنجا چه گذاشته بود که نمیخواست بقیهی ما ببینیم؟ کنجکاو بودم بدانم در طول زندگی خیلی خیلی خیلی طولانی کلبه چند نفر واقعاً آن پایین رفتهاند و چند نفر کلید آهنی سنگینش را در دست گرفتهاند.
ریبورن، نسبت به آن درِ قفلشده حس ششم عجیبوغریبی داشت. هر وقت کسی نزدیکش میشد، این عادت ترسناک را تکرار میکرد: ناگهان از سایهها بیرون میپرید و مچش را میگرفت. حتی اگر او آنجا نبود، روی در، چهار قفل فولادی به چهار دقت کنید بود که کلیدهایشان با هم فرق میکرد. دیوید علاقهی خاصی داشت برای من از ابزارهای شکنجهی آن پایین حرف بزند که مادربزرگ در انتظار فرصتی بود مرا با آنها شکنجه دهد.