کد کتاب : | 28425 |
شابک : | 978-6002296641 |
قطع : | رقعی |
تعداد صفحه : | 107 |
سال انتشار شمسی : | 1401 |
نوع جلد : | شومیز |
سری چاپ : | 11 |
زودترین زمان ارسال : | --- |
معرفی کتاب:
کتاب بنی آدم، مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی محمود دولت آبادی است که اولین بار در سال 2015 منتشر شد. این مجموعه داستان جذاب و ارزشمند از دولت آبادی، شامل شش داستان با عناوین «مولی و شازده»، «اسم نیست»، «یک شب دیگر»، «امیلیانو حسن»، «چوب خشک بلوط» و «اتفاقی نمی افتد» است. این مجموعه، داستان هایی دلگرم کننده و روح بخش دارد و محمود دولت آبادی مانند همیشه موفق شده تا با نثر شاعرانه و دلپذیر خود، مخاطبین را در داستان هایش غرق کند. این نویسنده ی بزرگ در کتاب بنی آدم، شخصیت هایی فوق العاده قابل همذات پنداری و به یاد ماندنی را خلق می کند و به اعماق تفکرات و احساسات آن ها سرک می کشد.
بیوگرافی نویسنده:
محمود دولت آبادی، زاده ی 10 مرداد 1319، نویسنده، نمایشنامه نویس و فیلمنامه نویس برجسته ی ایرانی است.دولت آبادی در روستای دولت آباد سبزوار متولد شد. او پس از پایان تحصیلات ادلیه در روستا، به سبزوار رفت و به مشاغل گوناگونی روی آورد. دولت آبادی سپس به مشهد رفت و آنجا با سینما و نمایش آشنا شد. او در سال 1338 به تهران نقل مکان کرد و یک سال بعد در تئاتر پارس مشغول کار شد. دولت آبادی از ابتدای دهه چهل خورشیدی در کلاس های نمایشی شرکت کرد و بازیگر نمایش شد. او در همین زمان، به تدریج به نوشتن نیز روی آ...
قسمتهایی از کتاب بنیآدم:
عجیب آن که چهره ای رنگ پریده نداشت. بازوهایش را گرفتند و بردند طرف کاسه بیل جرثقیل، چارپایه و یک تن از کلاه پوشان هم با او برده شدند بالای ستون و مرد قوزی همچنان داشت آخرین تلاش هایش را می کرد مگر بتواند پایه ی چوبی پرچم را که تا حالا لق کرده بود، بیرون بیاورد؛ اما هنوز نتوانسته بود.
قسمتهایی از کتاب بنیآدم:
گفتند همین جا، کنار این تخته سنگ بگذاریمش تا بمیرد. گفتند زیاد دوام نمی آورد، تا هنوز شب نرسیده باشد، خودش می میرد. گفتند مگر نمی بینی نور از چشم هایش رفته؟ هم این که رمق به زانوهایش نمانده؟ گفتند دست که بگذاری روی دست هایش، ملتفت می شوی که چیزی به آخرش نمانده. کسی گفت بالاخره بیاوریمش پایین از وری بار یا بگذارم باشد تا همان جا بمیرد؟