- Jan
- 956
- 3,349
- مدالها
- 2
معرفی کتاب خانهای روی پل:
کودکان بیخانمان و شیرینیها و تلخیهای زندگیشان، درونمایهی اصلی کتاب خانهای روی پل را میسازد. پادما ونکاترامان در این رمان احساسی، داستان چهار کودک را روایت میکنند که در عین زبالهگردیهای روزانه، در کنار هم زندگی شادی دارند و دلبستهی آزادی خود هستند. این اثر برجسته که در سال 2020، جایزهی Golden Kite را از آن خود کرده، شما را به عمیقترین لایههای عواطف انسانی و فجیعترین واقعیتهای دنیای امروز میبرد.
دربارهی کتاب خانهای روی پل
«ویجی» و «روکو» دو خواهری هستند که خانهی خود را ترک کرده و به خیابانها پناه میبرند. آنها نماد کودکانی به شمار میروند که از سوی والدین و اطرافیانشان آنطور که لازم است درک نمیشوند. بنابراین، تصمیم میگیرند زندگی جدیدی را دور از بزرگترها برای خودشان بسازند اما به خاطر شرایط نامساعد اقتصادی و اجتماعی، جایی جز خیابان را برای زندگی تازهشان پیدا نمیکنند. اکنون جز زبالهگردی و آوارگی در کوچه و خیابان، انتخاب دیگری سر راه ویجی و روکو، برای گذران زندگی نمانده.
بهتدریج «موتی» و «آرول» هم به این دو خواهر میپیوندند تا دوستی چهارنفرهی خود را آغاز کنند. یک خانوادهی کوچک که در حلبیآبادها به دنبال زبالهها میگردند تا از این طریق نیازهای روزانهشان را تأمین کنند. در این بین، اتفاقات خندهداری هم برایشان رخ میدهد که باعث میشود با تمام وجود احساس خوشبختی کنند. آنها با وجود تمام مشقتهایی که دارند، به زندگی خود میبالند و خوشحالاند از اینکه به جای فرمانبرداری از بزرگترها، کنترل زندگیشان را به دست گرفتهاند.
پادما ونکاترامان (Padma Venkatraman) شما را همراه با خود به دنیای کودکان خیابانگرد میبرد تا پیش از هر نوع قضاوتی درمورد آنها، ابتدا با اندیشهها و خواستههای قلبیشان آشنا شوید. کتاب خانهای روی پل (The bridge home)، تاریکترین حقایق را لابهلای خوشبختیهای عمیق و لذتهای کوچک به شما نشان خواهد داد.
کودکان این رمان، فارغ از هرگونه کمکی از سوی بزرگترها، یک زندگی ساده و بیآلایش را شروع کردهاند. درحالیکه برای بقا و پاسخگویی به اساسیترین نیازهایشان تلاش میکنند، درسهایی از انسانیت را نیز میآموزند و به یکدیگر یاد میدهند. کاراکترهایی که شجاعانه به سوی آیندهای روشن در حرکت هستند و امیدوارانه برای فردایی بهتر تلاش میکنند.
مطالعهی کتاب حاضر، چکیدهای از سرگذشت میلیونها کودک و نوجوان بیخانمان را در اختیار شما قرار میدهد. شاید هیچ کتاب جامعهشناختی و یا هیچ مستند اجتماعی نتواند، زندگی این قشر از جامعه را به اندازهی قلم استادانهی پادما ونکاترامان در برابرتان مجسم کند. نگاه دقیق او از هیچ مشخصهای در ذهن و زندگی این کودکان غافل نشده.
کتاب خانهای روی پل برای چه کسانی مناسب است؟
نوجوانانی که از هواداران رمانهای اجتماعی و واقعگرایانه (رئالیستی) هستند، لازم است دستکم یکبار خواندن کتاب خانهای روی پل را تجربه کنند؛ داستانی با مضامین پررنگ عاطفی که مخاطب را شیفتهی خود خواهد کرد.
در بخشی از کتاب خانهای روی پل میخوانیم
بعد از مدتی احساس کردم جایمان بهاندازهی کافی امن است و جرئت کردم به پشتسرمان نگاهی بیندازم؛ خبری از رانندهی اتوبوس نبود. بااینحال به این نتیجه رسیدم که بهتر است از خیابان چسبیده به پایانهی اتوبوسرانی رد شویم و تا میشود فاصلهمان را با رانندهی اتوبوس بیشتر کنیم. منتظر ماندیم تا بین ماشینهایی که داشتند از آنجا عبور میکردند فاصلهای بیفتد. و باز هم منتظر ماندیم.
هرگز چنین سیل بیپایانی از جمعیت و ماشین ندیده بودم. بقیهی آدمها، بیتوجه به صدای گوشخراش بوق، با سرعت از میان ماشینها رفتوآمد میکردند و به شکل عجیبی نمیرفتند زیر ماشین. دستت را گرفتم و قدمی رفتم بهطرف فاصلهی بین یک ریکشای سهچرخه و یک موتورسیکلت. چیزی نمانده بود موتور از روی پایم رد شود. «نه، نه، نه!» محکم به دستم چنگ زدی. یکی با عصبانیت از پشتسرمان داد زد: «تکون بخور!» صدایی غریب به گوش رسید: صدای زنگولهی یک گاو. گاوی عظیم و سفیدرنگ به خیابان زده بود و داشت از میان آن رودخانهی ماشین میگذشت و ماشینها هم بهش راه میدادند تا رد شود. گفتی: «گاو خوب.» و طوری دستت را گذاشتی به پهلوی حیوان انگار صاحبش هستی. به نظر گاو هم مشکلی با این قضیه نداشت.
در پناه جثهی بزرگ گاو موفق شدیم از خیابان رد شویم. به گردنش دست کشیدی و گفتی: «گاو خوب.»
«آره. گاو خوبیه ولی اون رانندهی اتوبوس آدم بدی بود، روکو. نباید وایستیم.»
کودکان بیخانمان و شیرینیها و تلخیهای زندگیشان، درونمایهی اصلی کتاب خانهای روی پل را میسازد. پادما ونکاترامان در این رمان احساسی، داستان چهار کودک را روایت میکنند که در عین زبالهگردیهای روزانه، در کنار هم زندگی شادی دارند و دلبستهی آزادی خود هستند. این اثر برجسته که در سال 2020، جایزهی Golden Kite را از آن خود کرده، شما را به عمیقترین لایههای عواطف انسانی و فجیعترین واقعیتهای دنیای امروز میبرد.
دربارهی کتاب خانهای روی پل
«ویجی» و «روکو» دو خواهری هستند که خانهی خود را ترک کرده و به خیابانها پناه میبرند. آنها نماد کودکانی به شمار میروند که از سوی والدین و اطرافیانشان آنطور که لازم است درک نمیشوند. بنابراین، تصمیم میگیرند زندگی جدیدی را دور از بزرگترها برای خودشان بسازند اما به خاطر شرایط نامساعد اقتصادی و اجتماعی، جایی جز خیابان را برای زندگی تازهشان پیدا نمیکنند. اکنون جز زبالهگردی و آوارگی در کوچه و خیابان، انتخاب دیگری سر راه ویجی و روکو، برای گذران زندگی نمانده.
بهتدریج «موتی» و «آرول» هم به این دو خواهر میپیوندند تا دوستی چهارنفرهی خود را آغاز کنند. یک خانوادهی کوچک که در حلبیآبادها به دنبال زبالهها میگردند تا از این طریق نیازهای روزانهشان را تأمین کنند. در این بین، اتفاقات خندهداری هم برایشان رخ میدهد که باعث میشود با تمام وجود احساس خوشبختی کنند. آنها با وجود تمام مشقتهایی که دارند، به زندگی خود میبالند و خوشحالاند از اینکه به جای فرمانبرداری از بزرگترها، کنترل زندگیشان را به دست گرفتهاند.
پادما ونکاترامان (Padma Venkatraman) شما را همراه با خود به دنیای کودکان خیابانگرد میبرد تا پیش از هر نوع قضاوتی درمورد آنها، ابتدا با اندیشهها و خواستههای قلبیشان آشنا شوید. کتاب خانهای روی پل (The bridge home)، تاریکترین حقایق را لابهلای خوشبختیهای عمیق و لذتهای کوچک به شما نشان خواهد داد.
کودکان این رمان، فارغ از هرگونه کمکی از سوی بزرگترها، یک زندگی ساده و بیآلایش را شروع کردهاند. درحالیکه برای بقا و پاسخگویی به اساسیترین نیازهایشان تلاش میکنند، درسهایی از انسانیت را نیز میآموزند و به یکدیگر یاد میدهند. کاراکترهایی که شجاعانه به سوی آیندهای روشن در حرکت هستند و امیدوارانه برای فردایی بهتر تلاش میکنند.
مطالعهی کتاب حاضر، چکیدهای از سرگذشت میلیونها کودک و نوجوان بیخانمان را در اختیار شما قرار میدهد. شاید هیچ کتاب جامعهشناختی و یا هیچ مستند اجتماعی نتواند، زندگی این قشر از جامعه را به اندازهی قلم استادانهی پادما ونکاترامان در برابرتان مجسم کند. نگاه دقیق او از هیچ مشخصهای در ذهن و زندگی این کودکان غافل نشده.
کتاب خانهای روی پل برای چه کسانی مناسب است؟
نوجوانانی که از هواداران رمانهای اجتماعی و واقعگرایانه (رئالیستی) هستند، لازم است دستکم یکبار خواندن کتاب خانهای روی پل را تجربه کنند؛ داستانی با مضامین پررنگ عاطفی که مخاطب را شیفتهی خود خواهد کرد.
در بخشی از کتاب خانهای روی پل میخوانیم
بعد از مدتی احساس کردم جایمان بهاندازهی کافی امن است و جرئت کردم به پشتسرمان نگاهی بیندازم؛ خبری از رانندهی اتوبوس نبود. بااینحال به این نتیجه رسیدم که بهتر است از خیابان چسبیده به پایانهی اتوبوسرانی رد شویم و تا میشود فاصلهمان را با رانندهی اتوبوس بیشتر کنیم. منتظر ماندیم تا بین ماشینهایی که داشتند از آنجا عبور میکردند فاصلهای بیفتد. و باز هم منتظر ماندیم.
هرگز چنین سیل بیپایانی از جمعیت و ماشین ندیده بودم. بقیهی آدمها، بیتوجه به صدای گوشخراش بوق، با سرعت از میان ماشینها رفتوآمد میکردند و به شکل عجیبی نمیرفتند زیر ماشین. دستت را گرفتم و قدمی رفتم بهطرف فاصلهی بین یک ریکشای سهچرخه و یک موتورسیکلت. چیزی نمانده بود موتور از روی پایم رد شود. «نه، نه، نه!» محکم به دستم چنگ زدی. یکی با عصبانیت از پشتسرمان داد زد: «تکون بخور!» صدایی غریب به گوش رسید: صدای زنگولهی یک گاو. گاوی عظیم و سفیدرنگ به خیابان زده بود و داشت از میان آن رودخانهی ماشین میگذشت و ماشینها هم بهش راه میدادند تا رد شود. گفتی: «گاو خوب.» و طوری دستت را گذاشتی به پهلوی حیوان انگار صاحبش هستی. به نظر گاو هم مشکلی با این قضیه نداشت.
در پناه جثهی بزرگ گاو موفق شدیم از خیابان رد شویم. به گردنش دست کشیدی و گفتی: «گاو خوب.»
«آره. گاو خوبیه ولی اون رانندهی اتوبوس آدم بدی بود، روکو. نباید وایستیم.»