معرفی کتاب کتاب سقوط مرگبار

[Ayumi]

 

[Ayumi]

معرفی کتاب صوتی سه - سقوط مرگبار - جلد سوم: بخش اول​

روایتی شنیدنی از عشق و وحشت. وقایع کتاب صوتی سه - سقوط مرگبار - جلد سوم: بخش اول در دنیایی آخرالزمانی می‌گذرد که دیوارهایی امن آخرین بازماندگان کره‌ی زمین را از خطر هیولاها محافظت می‌کند. معین فرد در این جلد به زندگی نوان و تانیلا می‌پردازد که مجبور می‌شوند از پناهگاه خارج شده و به قلمروی مرگ‌آور بیرون از دیوار قدم بگذارند... .​

 

[Ayumi]

درباره‌ی کتاب صوتی سه - سقوط مرگبار - جلد سوم: بخش اول​

داستانی تخیلی و آخرالزمانی که که بدترین کابوس‌های بشریت را به چالش می‌کشد: ربات‌هایی که قادرند ارتش‌هایی میلیونی را هدایت کنند، انسان‌های جهش‌یافته‌ای که به موجودات فضایی شباهت دارند و آدم‌های درمانده‌ای که در مقابل مخلوق خود و خویشاوندان توانایشان حرفی برای گفتن ندارند. اما کتاب صوتی سه - سقوط مرگبار - جلد سوم: بخش اول را با قصه‌ای سراسر خشم و خونریزی اشتباه نگیرید. چون در این صورت یکی از بهترین رمان‌های فانتزی معین فرد را از دست می‌دهید!​

 

[Ayumi]

اگر جلد‌های قبل مجموعه سقوط مرگبار را مطالعه نکرده‌اید باید شما را با «فرافرگشت‌ها» و «کروم‌ها» آشنا کنیم، دو نژاد که در دنیایی خیالی کنار انسان زندگی می‌کنند. انسان‌ها و فرافرگشت‌ها در ابتدا از یک نژاد بودند اما یک جهش ژنتیکی این دو را ا‌ز هم جدا کرد. بعد از این اتفاق فرافرگشت‌ها که در مقایسه با انسان‌ها بسیار درخشان‌تر و تیزهوش‌تر بودند کنترل کره‌ی زمین را در دست گرفتند. پیش‌بینی آینده‌ی این نظام طبقاتی چندان دشوار نیست، اما نوع بشر با ساخت روبات‌های هوشمندی به نام کروم نظم دیرینه را برهم زدند.​

 

[Ayumi]

نوع انسان ابتدا امید داشت با کمک این اختراع قدرت پیشین خود را به دست آورد، اما روبات‌ها خیلی زود از سلطه‌ی خالق خود خارج شدند. حالا سه نژاد درحال جنگ با یکدیگر هستند و دنیا به مکانی دهشتناک تبدیل می‌شود. بحث‌ها و جدل‌های بسیار برای یافتن مقصر انجام شده اما با وجود سرنوشت درهم‌تنیده‌ی این نژادها، هیچکس کامل از حقیقت آگاه نیست. کسی اولین جهش فرافرگشت‌ها را به یاد ندارد و تاریخ بشر در به یادآوری حقیقت کروم‌ها هم دچار فراموشی است، اما این حرف‌ها زمانی که دشمنی مشترک همه‌ی موجودات زنده را تهدید می‌کند چه اهمیتی دارد؟​

 

[Ayumi]

آنچه در بخش اول کتاب صوتی سه، از مجموعه‌ی سقوط مرگبار می‌شنوید یک نوآوری ستایش‌برانگیز و جذاب در ژانر فانتزی در ادبیات فارسی است. در این جلد نوان، راوی داستان زندگی نسبتاً آرامی را درون مرزهای پناهگاه می‌گذراند. او و تانیلا دوستی جدید شکل داده‌اند که به شکل غیرمنتظره‌ای صمیمانه است و انگار که عشقی زیبا در انتظار اوست، تا اینکه برادر نوان ناپدید می‌شود.​

 

[Ayumi]

شوان بعد از یک گشت خارج از دیوارها، به خانه برنگشته است. هیچ اطلاعی از او در دسترس نیست و فکر گرفتار شدن او در چنگال هیولاها تن نوان را می‌لرزاند. آرامشی که آن‌ها بعد از تحمل وحشت‌های بسیار به دست آورده‌اند حالا برای نوان عذاب‌آور است به همین دلیل او و تانیلا در تصمیمی دیوانه‌وار حصار امن پناهگاه را ترک می‌کنند. آن‌ها مصمم هستند شوان را بیابند اما آیا موفق خواهند شد؟ برای فهمیدن سرانجام این جستجوی خطرناک، شما را به شنیدن کتاب صوتی سه - سقوط مرگبار - جلد سوم: بخش اول دعوت می‌کنیم.​

 

[Ayumi]

درباره‌ی مجموعه‌ی سقوط مرگبار​

معین فرد در این مجموعه‌ی جذاب و هیجان‌انگیز ماجراجویی‌های مردی به نام زایراس در آینده‌ای نامشخص را به تصویر می‌کشد. مجموعه‌ی سقوط مرگبار یکی از بهترین آثار در ژانر علمی - تخیلی و ادبیات پسارستاخیزی به شمار می‌آید و قدرت خیال نویسنده‌ی آن نیز بسیار ستودنی و خیره‌کننده است.​

 

[Ayumi]

کتاب صوتی سه - سقوط مرگبار - جلد سوم: بخش اول مناسب چه کسانی است؟​

شنیدن این اثر را به تمامی دوستداران ژانر فانتزی و وحشت توصیه می‌کنیم.​

 

[Ayumi]

در بخشی از کتاب صوتی سه - سقوط مرگبار - جلد سوم: بخش اول می‌شنویم​

اسلحه را از ضامن خارج می‌کنم. شاخه‌های کوچک زیر پایمان می‌شکند. صدای تعدادی پرنده از بین شاخه شنیده می‌شود. جنگل کاملا ساکت است. بالاخره اولین نشانه از تمدن در مسیرمان قرار می‌گیرد. ماشینی زنگ‌زده، زیر انبوی از علف‌ها دست‌وپا می‌زند. جز بدنه‌ی فلزی چیزی داخلش وجود ندارد. کمی آن طرف‌تر جاده‌ی ترک ترک ظاهر می‌شود. فرسایش، جاده را خط‌خطی کرده است. با فشار پا قسمت‌هایی از آسفالت جدا می‌شود. ناگهان بی‌سیم سکوت را می‌شکند: «از عقاب به شاهین پنج».

پیلو پاسخ مثبت می‌دهد. بی‌سیم می‌گوید: ‌«موقعیت خودتون رو اعلام کنید».

«نزدیک ورودی شهر هستیم. داریم به سمت هدف می‌ریم».

دیوارهای رنگ و رو رفته‌ی شهر، با خزه‌ها تزئین شده‌اند. رنگ زرد و نارنجی زنگ‌زدگی، جلوه‌ی شهر را زیباتر کرده و خرابی شهر در زیر خزه‌ها پنهان شده است. پرواز چشمانم برای پیدا کردن یک دیوار سالم به هیج لانه‌ای نمی‌رسد. بارش بمب‌های ریز و درشت، قسمت‌های مختلف شهر را ویران کرده‌است. تکه آوارهای ریز جدا شده از ساخمان‌ها، خیابان‌ها را شلوغ کرده است. خزه‌ها از میان ترک‌های خیابان روییده و تا بالاترین نقطه‌ی شهر پیش رفته‌اند. تعداد زیادی شاخه‌ی سبز رنگ مثل پرده از تابلوهای راهنمایی آویزان شده‌اند. چقدر لذت‌بخش بود اگر دوباره داخل این شهر زندگی می‌کردیم... .​