- Jan
- 956
- 3,349
- مدالها
- 2
معرفی کتاب طبقهی وحشت
به نظر شما زندگی کردن در میان ترسهایی که به واقعیت تبدیل میشوند، چه شکلی است؟ کتاب طبقهی وحشت یک اثر ترسناک، هیجانانگیز و خواندنی از جی. ای وایت است که در سال 2021 نامزد جایزه کتاب خوانندگان جوان ربکا کودیل را از آن خودش کرد. خواندن طبقه وحشت شما را به یک دنیای عجیبوغریب میبرد و نفس را در سی*ن*ههایتان حبس میکند!
درباره کتاب طبقهی وحشت:
تا حالا به این فکر کردهاید که اگر همه این داستانها و قصههای ترسناک در واقعیت اتفاق بیفتند، چه کار باید بکنید؟! اتفاقی که برای الکس، قهرمان کتاب طبقهی وحشت (Nightbooks) افتاد و زندگیاش را زیر و رو کرد!
الکس پسری نوجوان و البته کمی ترسو است که همیشه داستانهای وحشتناک و هیجانانگیز میخواند و میداند در بیشتر مواقع آخر این داستانها پایان خوشی ندارد! قصه این کتاب از جایی شروع میشود که در اطراف الکس اتفاقات عجیبوغریب به جریان درمیآید و صداهای هولناکی را میشنود. در نهایت الکس توسط ناتاشا، یک جادوگر بدجنس زندانی میشود و تنها نجاتدهنده او، داستانهایی است که هر شب برای جادوگر تعریف میکند. زیرا ناتاشا از داستانهایی که او برایش میخواند، لذت میبرد. اما دردسرهای الکس از زمانی آغاز میشود که صفحات داستانش به پایان میرسند و برای همیشه به دام میافتد! با این اتفاق، قهرمان داستان ما تصمیم میگیرد که به دنبال راه دیگری برای نجات خودش و پیدا کردن راه خروج باشد. به نظر شما پایان داستان الکس چه میشود؟ آیا قصه او هم به همان تلخی داستانهای ترسناکی که همیشه میخواند، خواهد بود؟
کتاب طبقه وحشت مناسب چه کسانی است؟
این کتاب جذاب را به همه نوجوانانی که از خواندن داستانهای ترسناک لذت میبرند، پیشنهاد میکنیم.
در بخشی از کتاب طبقهی وحشت میخوانیم:
الکس میدانست که آدم شجاعی نیست. او از ترن هوایی و آدمهای خوشقیافه و اینکه در مکانی شلوغ گم بشود وحشت داشت. در راهروهای مدرسه وقتی سالبالاییها، از روی عمد یا اشتباهی، به او تنه میزدند همیشه او بود که میگفت «ببخشید» و راهش را میکشید و میرفت. حتی موقع امتحان ریاضی از ترس عرق میکرد.
متأسفانه آن شرایط شجاعتی باورنکردنی لازم داشت. از آن جایی که الکس چنین شجاعتی در خودش نمیدید سعی کرد تصور کند اگر برادر بزرگترش بود، چه واکنشی به این موقعیت نشان میداد. سخت نبود. جان به همهچیز با خشونت پاسخ میداد. آن جعبهی پر از دستههای شکستهی بازی که در خانهشان داشتند اثبات همین ماجرا بود.
الکس فکر کرد: جان توی اولین فرصت ضربهفنیش میکرد.
به نظر الکس برادرش در کل پسری ابله بود با ضریبهوشی کمی بالاتر از ضریبهوشی یک زامبی. اما راهحلی به سبک جان، بهترین تیری بود که در ترکش داشت. بهمحض اینکه ناتاشا برمیگشت او را هل میداد و به زمین میانداخت، کلیدهایش را میقاپید و مثل برق از اتاق میزد بیرون و در را پشت سرش قفل میکرد.
الکس با خودش گفت: باید قبل از اینکه فرصت پیدا کنه طلسمم کنه غافلگیرش کنم. تنها راهش همینه.
یکی از پاهایش را به پایهی تخت فشار داد و ژست قهرمانان دوی سرعت را گرفت. کل بدنش رو به در بود. هرازگاهی کشوقوسی میآمد و قولنج گردنش را میشکست ولی جز آن حرکت دیگری نمیکرد؛ فکر میکرد سربازی است که دارد نگهبانی میدهد.
سرانجام دستگیرهی در چرخید...
به نظر شما زندگی کردن در میان ترسهایی که به واقعیت تبدیل میشوند، چه شکلی است؟ کتاب طبقهی وحشت یک اثر ترسناک، هیجانانگیز و خواندنی از جی. ای وایت است که در سال 2021 نامزد جایزه کتاب خوانندگان جوان ربکا کودیل را از آن خودش کرد. خواندن طبقه وحشت شما را به یک دنیای عجیبوغریب میبرد و نفس را در سی*ن*ههایتان حبس میکند!
درباره کتاب طبقهی وحشت:
تا حالا به این فکر کردهاید که اگر همه این داستانها و قصههای ترسناک در واقعیت اتفاق بیفتند، چه کار باید بکنید؟! اتفاقی که برای الکس، قهرمان کتاب طبقهی وحشت (Nightbooks) افتاد و زندگیاش را زیر و رو کرد!
الکس پسری نوجوان و البته کمی ترسو است که همیشه داستانهای وحشتناک و هیجانانگیز میخواند و میداند در بیشتر مواقع آخر این داستانها پایان خوشی ندارد! قصه این کتاب از جایی شروع میشود که در اطراف الکس اتفاقات عجیبوغریب به جریان درمیآید و صداهای هولناکی را میشنود. در نهایت الکس توسط ناتاشا، یک جادوگر بدجنس زندانی میشود و تنها نجاتدهنده او، داستانهایی است که هر شب برای جادوگر تعریف میکند. زیرا ناتاشا از داستانهایی که او برایش میخواند، لذت میبرد. اما دردسرهای الکس از زمانی آغاز میشود که صفحات داستانش به پایان میرسند و برای همیشه به دام میافتد! با این اتفاق، قهرمان داستان ما تصمیم میگیرد که به دنبال راه دیگری برای نجات خودش و پیدا کردن راه خروج باشد. به نظر شما پایان داستان الکس چه میشود؟ آیا قصه او هم به همان تلخی داستانهای ترسناکی که همیشه میخواند، خواهد بود؟
کتاب طبقه وحشت مناسب چه کسانی است؟
این کتاب جذاب را به همه نوجوانانی که از خواندن داستانهای ترسناک لذت میبرند، پیشنهاد میکنیم.
در بخشی از کتاب طبقهی وحشت میخوانیم:
الکس میدانست که آدم شجاعی نیست. او از ترن هوایی و آدمهای خوشقیافه و اینکه در مکانی شلوغ گم بشود وحشت داشت. در راهروهای مدرسه وقتی سالبالاییها، از روی عمد یا اشتباهی، به او تنه میزدند همیشه او بود که میگفت «ببخشید» و راهش را میکشید و میرفت. حتی موقع امتحان ریاضی از ترس عرق میکرد.
متأسفانه آن شرایط شجاعتی باورنکردنی لازم داشت. از آن جایی که الکس چنین شجاعتی در خودش نمیدید سعی کرد تصور کند اگر برادر بزرگترش بود، چه واکنشی به این موقعیت نشان میداد. سخت نبود. جان به همهچیز با خشونت پاسخ میداد. آن جعبهی پر از دستههای شکستهی بازی که در خانهشان داشتند اثبات همین ماجرا بود.
الکس فکر کرد: جان توی اولین فرصت ضربهفنیش میکرد.
به نظر الکس برادرش در کل پسری ابله بود با ضریبهوشی کمی بالاتر از ضریبهوشی یک زامبی. اما راهحلی به سبک جان، بهترین تیری بود که در ترکش داشت. بهمحض اینکه ناتاشا برمیگشت او را هل میداد و به زمین میانداخت، کلیدهایش را میقاپید و مثل برق از اتاق میزد بیرون و در را پشت سرش قفل میکرد.
الکس با خودش گفت: باید قبل از اینکه فرصت پیدا کنه طلسمم کنه غافلگیرش کنم. تنها راهش همینه.
یکی از پاهایش را به پایهی تخت فشار داد و ژست قهرمانان دوی سرعت را گرفت. کل بدنش رو به در بود. هرازگاهی کشوقوسی میآمد و قولنج گردنش را میشکست ولی جز آن حرکت دیگری نمیکرد؛ فکر میکرد سربازی است که دارد نگهبانی میدهد.
سرانجام دستگیرهی در چرخید...