جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب کتاب قرنطینه

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط Meliss با نام کتاب قرنطینه ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 145 بازدید, 0 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع کتاب قرنطینه
نویسنده موضوع Meliss
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Meliss
موضوع نویسنده

Meliss

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Jan
956
3,349
مدال‌ها
2
معرفی کتاب قرنطینه
بیماری کشنده‌ اسکورج شهر را فراگرفته است و مبتلایان را برای قرنطینه به جزیره‌ای می‌فرستند تا باقی عمرشان را آنجا باشند...کتاب قرنطینه نوشته‌ی نویسنده پرفروش نیویورک تایمز جنیفر ای. نیلسن، داستان دختری به نام آنی ملز را روایت می‌کند که سعی دارد پرده از راز جزیره اتیک بردارد.

درباره کتاب قرنطینه
شیوع یک بیماری خطرناک و مهلک به نام اسکورج در شهر کلدن، مردم را به وحشت انداخته است. نگهبان‌ها اشخاصی را که مشکوک به بیماری هستند وادار به انجام آزمایش می‌کنند و سرنوشت هر کسی با جواب آزمایشش مشخص می‌شود.

افراد بیمار باید به جزیره اتیک بروند و در کلونی قرنطینه شوند؛ جزیره‌ای که قبلا زندان بوده است. دو تن از کسانی که گرفتار این آزمایش اجباری می‌شوند آنی ملز و دوستش ویول هستند، اما یک جای کار اشکال دارد. آنی به این جزیره و اتفاقاتش مشکوک است و می‌خواهد علت رخدادهای عجیب و غریب آنجا را متوجه شود...

کتاب حاضر داستانی در ستایش امید و اراده است. آنچه در کلیت کتاب قرنطینه (The Scourge) به چشم می‌خورد پیروز شدن انسان در مقابل ناامیدی و افکار سیاه است. این بیماری کشنده و البته احساس ناامیدی، اراده‌ای برای مردمان بیمار جزیره باقی نگذاشته و آن‌ها به جای شوق و امید با افسوس، غصه و ترس لحظات زندگی خود را سپری می‌کنند.

شخصیت اصلی داستان آنی ملز اما تسلیم بیماری و ناامیدی نمی‌شود و در صحت کلیت بیماری و قرنطینه شک دارد. ویول دوست صمیمی آنی هم به قرنطینه فرستاده می‌شود. این دو عزمشان را جزم می‌کنند تا حقایق پنهان در جزیره را کشف کنند. تلاش‌های این دو دوست کم‌کم به بیماران دیگر هم انگیزه می‌دهد تا آن‌ها هم ناامید نشده و به دنبال پرده‌برداری از رازها باشند.

کتاب قرنطینه علاوه بر به تصویر کشیدن ماجرایی مهیج و غیرقابل پیش‌بینی، از تلاش و اتحاد انسان‌ها باهمدیگر می‌گوید و نوجوانان را از این قدرت شکست‌ناپذیر آگاه می‌کند و یادآور می‌شود که هوش و ذکاوت انسان مهم‌ترین تمایز او با سایر موجودات است که در مشکلات و تنگناها می‌تواند نجات دهنده آن‌ها باشد.

در بخشی از کتاب قرنطینه می‌خوانیم
چاقو خیلی عمیق فرو نرفت، اما آن‌قدری درد داشت که چشمانم پر از اشک شوند. دندان‌هایم را به هم فشار می‌دادم تا جیغ نزنم؛ هم از ترس و هم از درد. ساعدم را شکافت و فوراً از آن خون گرفت. دیدن خون برایم مهم نبود؛ نازک‌نارنجی نبودم. بیشتر نگران این بودم که دکتر بعدش می‌خواهد چه‌کار کند.

درحالی‌که براگ داشت همچنان بازوهایم را به طرف میز محکم فشار می‌داد، دکتر کرش برگشت پشتش و یک تکه پارچه را از شیشه‌ای بیرون آورد. پارچه خیس بود و دکتر آن را فقط با نوک انگشتانش گرفته بود.

حالا دیگر ترسیده بودم، پرسیدم: «روی اون پارچه چیه؟ این کار رو نکن!»

او گفت: «آروم باش، این همون ماده‌ایه که توی اون فنجونی بود که خوردی. ولی این‌طوری مستقیم می‌ره توی خونِت و از همه‌ی تراش‌ویدهایی که توی بدنته رد می‌شه. عکس‌العمل سریع‌تری هم می‌بینیم.»

این حرفش باید من را آرام‌تر می‌کرد. من آزمایشِ فنجان را با موفقیت رد کرده بودم؛ پس حتماً توی این آزمایش هم موفق می‌شدم، اما بیشتر از همیشه ترسیده بودم. وقتی دکتر پارچه را محکم به دور زخمی که ایجاد کرده بود بست، ساعدم کمی سوخت. حداقل جلوی خونریزی را می‌گرفت.

پرسیدم: «چقدر طول می‌کشه؟ چقدر طول می‌کشه تا عکس‌العملش رو ببینین؟»

کرش گفت: «چند دقیقه. الآن تفاوتی حس می‌کنی؟»
 
بالا پایین