جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب کتاب مرا از من ربودی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط Negin jamali با نام کتاب مرا از من ربودی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 162 بازدید, 1 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع کتاب مرا از من ربودی
نویسنده موضوع Negin jamali
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Negin jamali
موضوع نویسنده

Negin jamali

سطح
0
 
مدیر تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
ناظر تایید
فعال انجمن
Feb
3,060
2,383
مدال‌ها
2
موضوع نویسنده

Negin jamali

سطح
0
 
مدیر تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
ناظر تایید
فعال انجمن
Feb
3,060
2,383
مدال‌ها
2
کد کتاب: 52705
شابک: 978-6001870002
قطع: رقعی
تعداد صفحه: 460
سال انتشار شمسی: 1400
نوع جلد: شومیز
سری چاپ: ۱۰
زودترین زمان ارسال: ۱۷ فروردین

قسمتی از رمان مرا از من ربودی، اثر مژگان مظفری:
برای برگشتن دایی مهدی همه به تکاپو افتاده بودند. مادر من نیز به عنوان خواهر بزرگتر از این قائده مستثنی نبود. به افتخار آمدن دایی مهدی بعد از ده سال، قرار بود پدربزرگ مهمانی بزرگی تدارک ببیند. برنامه ریزی را خاله مرجان می کرد و مادر من اجرا. خاله مرجان از فاصله ی زمین تا آسمان با مادر من فرق می کرد. دو خواهر از یک خانواده و یک نوع تربیت اما خصوصیات اخلاقی هر کدام به شکل دیگری بود. خاله تو فاز کلاس و مد و سفرهای دور دنیا بود و مادر من تو فاز روضه گرفتن و مولودی دادن و سفر زیارتی بود. مادر چاق ولی بامزه بود و خاله باریک اندام و خوش استیل که خیلی به سر و وضع خود می رسید. صبح ها بدون استثنا کوهنوردی می رفت و بعد شنا. هفته ای چند روز هم به ورزش های مختلف می پرداخت. به قول خودش ورزش های باکلاس مثل پیلاتس، تنیس و... هر بار که خاله را توی خانه می دیدم یک جور ماسک روی صورتش بود. یا کیسه ی یخ به دست داشت که تندتند روی پیشانی می گذاشت که مثلا بوتاکس کرده. به قول مادرم: «اگه بخوایم صورت مرجان رو ببینیم باید خارج از خونه باشد.» از حق نگذریم خاله مرجان زیباست و اصلا به او نمی خورد که در آستانه ی چهل و پنج سالگی باشد. هر وقت با او بیرون می روم از نگاه های اطرافیان می فهمم که چه قدر مورد توجه است. خاله دو پسر به اسم شاران و شایان دارد که هر دو بسیار مودب و مثبت هستند، البته به قول برادرهای من شهرام و شهروز پپه تشریف دارند.
 
بالا پایین