- Jan
- 956
- 3,349
- مدالها
- 2
معرفی کتاب مردی به نام اوه
کتاب مردی به نام اوه رمانی از فردریک بکمن رماننویس سوئدی است. داستان مردی به نام «اوه» که در میانسالی گرفتار فقدان و تنهایی و ناامیدی است و سیر از زندگی، مرگ را میطلبد. داستان اما تلخ نیست، پر از لحظات جذاب و مفرح است که خوانندگانش را به زندگی خوشبین میکند و تجربهای بسیار لذتبخش و فراموشنشدنی برایشان میسازد. این رمان، به زبانهای مختلفی ترجمه و با استقبالی گسترده مواجه شده است.
خلاصه داستان مردی به نام اوه
اوه مردی حدودا شصتساله است که بهتنهایی زندگی میکند. ظاهری عبوس و سرد دارد و همسایههایش از روی این ظاهر سرد او را قضاوت میکنند؛ البته ایرادهای ریز و درشتی که اوه از همسایگانش میگیرد و حساسیت عجیب او به رعایت کوچکترین قوانین، این قضاوت بد را آسان و موجه کرده است. اوه در عمر خود با کمتر کسی ارتباط نزدیک برقرار کرده و این تنها همسرش بوده که دل او را به دست آورده و عواطفش را عمیقا جلب کرده است. همسری که مدتی است او را از دست داده و به همین دلیل پیوندش با زندگی تقریبا گسسته شده است.
اوه تصمیم به گرفتن جان خود گرفته و بارها اقدام به خودکشی کرده است. اقداماتی که هر بار به دلیل رخدادن اتفاقهایی عجیب و غیرمنتظره به ثمر ننشسته است. در میانهی تمام این ناکامیها و سردی زندگی، شخصیتی جدید وارد داستان میشود. «پروانه» زن ایرانی که با خانواده به همسایگی اوه آمده، میکوشد خود را به زندگی او وارد کرده و از آن سرمای کشنده نجاتش دهد. او طبیعتا با روی تلخ اوه مواجه میشود، اما کار خود را میکند. پروانه و بچههایش کمکم به خانوادهی اوه تبدیل میشوند و داستان به بخشهای شیرین و جذابتری میرسد. اوه روزهای پایانی عمرش را بهگونهای دیگر سپری میکند.
کتاب مردی به نام اوه رمانی از فردریک بکمن رماننویس سوئدی است. داستان مردی به نام «اوه» که در میانسالی گرفتار فقدان و تنهایی و ناامیدی است و سیر از زندگی، مرگ را میطلبد. داستان اما تلخ نیست، پر از لحظات جذاب و مفرح است که خوانندگانش را به زندگی خوشبین میکند و تجربهای بسیار لذتبخش و فراموشنشدنی برایشان میسازد. این رمان، به زبانهای مختلفی ترجمه و با استقبالی گسترده مواجه شده است.
خلاصه داستان مردی به نام اوه
اوه مردی حدودا شصتساله است که بهتنهایی زندگی میکند. ظاهری عبوس و سرد دارد و همسایههایش از روی این ظاهر سرد او را قضاوت میکنند؛ البته ایرادهای ریز و درشتی که اوه از همسایگانش میگیرد و حساسیت عجیب او به رعایت کوچکترین قوانین، این قضاوت بد را آسان و موجه کرده است. اوه در عمر خود با کمتر کسی ارتباط نزدیک برقرار کرده و این تنها همسرش بوده که دل او را به دست آورده و عواطفش را عمیقا جلب کرده است. همسری که مدتی است او را از دست داده و به همین دلیل پیوندش با زندگی تقریبا گسسته شده است.
اوه تصمیم به گرفتن جان خود گرفته و بارها اقدام به خودکشی کرده است. اقداماتی که هر بار به دلیل رخدادن اتفاقهایی عجیب و غیرمنتظره به ثمر ننشسته است. در میانهی تمام این ناکامیها و سردی زندگی، شخصیتی جدید وارد داستان میشود. «پروانه» زن ایرانی که با خانواده به همسایگی اوه آمده، میکوشد خود را به زندگی او وارد کرده و از آن سرمای کشنده نجاتش دهد. او طبیعتا با روی تلخ اوه مواجه میشود، اما کار خود را میکند. پروانه و بچههایش کمکم به خانوادهی اوه تبدیل میشوند و داستان به بخشهای شیرین و جذابتری میرسد. اوه روزهای پایانی عمرش را بهگونهای دیگر سپری میکند.