جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب کتاب هستی من

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط isabella با نام کتاب هستی من ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 105 بازدید, 0 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع کتاب هستی من
نویسنده موضوع isabella
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط isabella
موضوع نویسنده

isabella

سطح
6
 
[ ارشد بخش عمومی ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سرپرست فرهنگ و هنر
Jan
6,416
11,175
مدال‌ها
11
انتشارات
انتشارات شقایق
نوع
pdf
دسته‌بندی۳
رمان
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحه‌ها
۴۴۴ صفحه

معرفی کتاب هستی من
کتاب هستی من نوشتهٔ رضوان جوزانی است. انتشارات شقایق این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان عاشقانه در فضای معاصر ایران می‌گذرد.

درباره کتاب هستی من
رمان هستی من برای اولین‌بار در سال ۱۳۸۶ منتشر شد. در مقدمه نوشته شده که این رمان هدیه‌ای برای افرادی است که با عشق زندگی می‌کنند. نویسنده باور دارد که اگر با عشق و علاقه به دیگران زندگی کنیم، فراموش نخواهیم شد. این رمان که در چند فصل نوشته شده، از یک میهمانی در یک خانه آغاز می‌شود.

راوی از فردی می‌گوید که خونسرد و بی‌خیال، در میهمانی خانهٔ پدری‌اش، روی مبل راحتی لم داده و دیگران را نگاه می‌کند. به این وسیله نام شخصیت‌های این رمان را می‌خوانیم؛ «شهلا»، «لادن»، «عمه‌شهین» و... . این خونسردِ بی‌خیال حوصلهٔ جمع را ندارد. او کیست و چرا بی‌حال‌وحوصله است؟ این رمان با فریاد «فرهاد» پایان می‌گیرد. او و «یاسمن» می‌گریند.

خواندن کتاب هستی من را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخش‌هایی از کتاب هستی من
سرم را به طرف شیشه‌ی ماشین چرخاندم. نم‌نم باران مرا در حال و هوای زیبایی فرو برد. بوی نم و برگ خیس خورده برایم دلچسب بود. باران شدت گرفت. تابلوی زیبای طبیعت در جلوی رویم قرار داشت.

یک جنگل مه‌گرفته و بارش باران چیزی بود که همیشه عاشقش بودم.

دلم بی‌قرار بود، او که انگار از درون من با خبر بود فکرم را خواند و آرام آرام ماشین را به گوشهٔ جاده هدایت نمود و کنار قهوه‌خانه کوچکی که مثل یک کلبه تنها وسط یک جاده زیر بارش باران شسته می‌شد توقف کرد.

از پنجرهٔ کلبه آسمان و طبیعت بکر جاده را نگریستم. او آرام کنارم ایستاد و دستی لابه‌لای موهای نمناکش کشید و... .
 
بالا پایین