جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب کتاب پژواک

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط Meliss با نام کتاب پژواک ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 155 بازدید, 0 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع کتاب پژواک
نویسنده موضوع Meliss
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Meliss
موضوع نویسنده

Meliss

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Jan
956
3,349
مدال‌ها
2
معرفی کتاب پژواک
دنیای آینده قرار است چه شکلی باشد؟ چطور می‌توان این دنیای نیامده را متصور شد و آن را خیال کرد؟ کتاب پژواک سومین جلد از مجموعه‌ی داس مرگ نوشته‌ی نیل شوسترمن که جایزه‌ی کتاب ملی آمریکا را نیز از آن خود کرده، روایتگر جهانی خیالی است که پس از قرن‌ها فرا می‌رسد. اثر نامبرده ادامه‌ی ماجراهای دو جلد قبلی است؛ همان‌قدر جذاب و کنجکاوی‌برانگیز! گفتنی‌ست این اثر خواندنی جوایز فراوانی را برای نویسنده‌اش به ارمغان آورده است.

درباره‌ی کتاب پژواک
چه چیز می‌تواند سد راه گدارد و مانع از رفتارهای او شود؟ اگر دو جلد قبلی را خوانده باشید، حتماً این سوال‌ برایتان پیش خواهد آمد. اما واقعاً چه چیزی در انتظار آینده‌ی زمین است؟ قرار است ادامه‌ی ماجرا چطور پیش برود و ما شاهد چه ماجراهای غیرقابل‌پیش‌بینی‌ای باشیم؟

سه سال از ماجرای کتاب‌ قبلی گذشته است. در دو مجلد قبلی خواندیم که در دنیای به‌تصویرکشیده‌شده در کتاب پژواک (The Toll) هیچ خبری از تلخی و رنج‌های معمول زندگی مانند جنگ و فقر و بدبختی نیست. انسان‌ها توانسته‌‌اند بر همه‌ی این‌ها پیروز شوند و سلطه‌ی برتر دنیا به حساب بیایند. در این دنیای تازه‌ی بدون رنج، حتی مرگی هم در کار نیست و همگی در جاودانی به ‌سر می‌برند. اما در این بین، فقط داس‌ها هستند که قدرت نابودی و گرفتن جان بقیه را دارند تا بتوانند دنیا را به تعادلی برسانند.

درکتاب پژواک نوشته‌ی نیل شوسترمن می‌فهمیم که از سیترا و روئن که به عنوان کارآموز یک داس انتخاب شده‌اند، هیچ خبری نیست؛ چراکه آن‌ها ناپدید شده‌اند و دلیل همین ناپدیدی یکی از رازهای سربه‌مهر داستان است. جهان در سکوت و لرزشی مهیب فرو رفته است. آیا کسی باقی مانده است که جرئت و جسارت این را داشته باشد که همچون سدی بتواند مانع از گدارد شود؟

نیل شوسترمن (Neal Shusterman) در کتاب پژواک که آرزو مقدس آن را به فارسی ترجمه کرده است، بنا دارد به این سوال جواب دهد و ادامه‌ی قصه‌ و ماجراهای پرکشش دو جلد قبل را روایت کند. کتاب پژواک و دو جلد قبلی این مجموعه را انتشارات پرتقال در دسته‌بندی کتاب‌های علمی-تخیلی برای نوجوانان منتشر کرده است.

درنهایت این که اگر دو جلد قبلی از مجموعه‌ی داس مرگ را خوانده‌اید، آب دست‌تان است بگذارید زمین و آماده‌ی خواندن سومین یا آخرین جلد از این مجموعه شوید.

خواندن کتاب پژواک برای چه کسانی مناسب است؟
اگر مشتاق خواندن کتاب‌هایی با ژانر علمی تخیلی که روایتگر آینده باشند هستید، مجموعه‌ی داس مرگ و در نهایت کتاب پژواک را به شما پیشنهاد می‌کنیم. شک نداریم که از خواندن این مجموعه‌ی پرحادثه به‌خصوص جلد آخر آن، یعنی کتاب پژواک لذت خواهید برد.

در بخشی از کتاب پژواک می‌خوانیم
تمام هفته‌ی اول عملیات بازیابی مانا به نقشه‌برداری از محل لاشه و منطقه‌ی گسترده‌ای گذشت که آوار به‌جامانده در آن پراکنده شده بود.

ناخدا سوبرانیس تصویر هولوگرامی را ظاهر کرد و به داس پوزوئلو گفت: «این چیزیه که تا اینجا فهمیدیم. جزیره‌ی قلب مانا درست کنار یه رشته‌کوه زیردریایی غرق شد. وقتی در حال پایین رفتن بود، به یکی از قله‌ها برخورد کرد و به سه قسمت تبدیل شد.» جریکو تصویر را چرخاند. «دوتا از تکه‌های جزیره در این منطقه‌ی هموار در شرق کوه فرود اومدن و سومی توی گودالی در غربش افتاد. همه‌ی این‌ها هم در منطقه‌ای به قطر بیست‌وپنج مایل دریایی پراکنده شده.»

پوزوئلو پرسید: «چقدر مونده تا بتونیم تکه‌هاش رو از آب خارج کنیم؟»

جریکو جواب داد: «خیلی چیزها هست که باید کشف و ثبت بشه. شاید یه ماه طول بکشه تا بتونیم شروع کنیم. اما یه عملیات بازیابی درست‌وحسابی ممکنه سال‌ها یا حتی چندین دهه طول بکشه.»

پوزوئلو به تصویر لاشه نگاه کرد. شاید داشت به آنچه از منظره‌ی افقش باقی مانده بود نگاه می‌کرد و دنبال سازه‌ای مشهور و آشنا می‌گشت. سپس خودش دست‌به‌کار شد و نقشه را چرخاند. به تکه‌ای که در اعماق گودال افتاده بود اشاره کرد. «این بخش از نقشه ناقص به نظر می‌رسه. دلیلش چیه؟»

«عمق زیاد. سطح ناهموارِ منطقه کار رو دشوار می‌کنه؛ اما بعداً می‌تونیم بهش بپردازیم. فعلاً می‌تونیم کار رو با منطقه‌ای که ویرانه‌ها توش پراکنده شده‌ان و قسمت‌هایی که روی منطقه‌ی هموار جا گرفته‌ان شروع کنیم.»

پوزوئلو طوری دست تکان داد که انگار پشه‌ی مزاحمی را می‌راند. «نه، من به این قسمت توی گودال بیشتر علاقه دارم.»

جریکو لحظه‌ای با دقت به داس نگاه کرد. تا اینجای کار که کاملاً خوش‌برخورد و روراست بوده؛ شاید حالا به‌اندازه‌ای به هم اعتماد پیدا کرده باشند که بتواند از اطلاعاتی که پوزوئلو حاضر نیست با دیگران در میان بگذارد، خبردار شود.
 
بالا پایین