جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

معرفی کتاب کتاب کلیدر

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط Negin jamali با نام کتاب کلیدر ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 265 بازدید, 1 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع کتاب کلیدر
نویسنده موضوع Negin jamali
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Negin jamali
موضوع نویسنده

Negin jamali

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Feb
2,898
2,181
مدال‌ها
2
7d3d87f91d57483a8c7f781b55bb87ff.jpg
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Rasoul
موضوع نویسنده

Negin jamali

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Feb
2,898
2,181
مدال‌ها
2
کد کتاب :29602
شابک :978-9645545315‏
قطع :رقعی
تعداد صفحه :2562
سال انتشار شمسی :1399
نوع جلد :جلد سخت
سری چاپ :34
زودترین زمان ارسال :7 فروردین
تعداد جلد :5

معرفی کتاب:

کتاب کلیدر، رمانی نوشته ی محمود دولت آبادی است که نخستین بار در سال 1984 منتشر شد. داستان این رمان باشکوه و جاودان به زندگی خانواده ای کُرد در خراسان می پردازد که علیرغم داشتن تشابهات فرهنگی، با عداوت مردم ساکن در روستاهای مجاور رو به رو می شوند. داستان در برهه ای پرتلاطم از رویدادهای سیاسی و پس از پایان جنگ جهانی دوم روایت می شود. قهرمان پنهان این رمان بزرگ، خراسان است که با شهرهای کهن، روستاهای زیبا، چادرنشینان غیور، بیابان ها، کوه ها و طبیعت زیبای خود، الهام بخش خلق این کتاب بوده است. نویسنده در رمان کلیدر، جهانی از رویدادها و فراز و نشیب هایی را خلق می کند که عمق عواطف شخصیت ها را برای مخاطبین آشکار می سازند. محمود دولت آبادی درباره ی این رمان می گوید: «کلیدر، کتابی درباره ی عشق است؛ عشق میان زن و مرد، میان دوستان، عشق انسان به زمین و طبیعت، عشق میان انسان و حیوان.»

بخش‌هایی از کتاب جهت مطالعه:

ما را مثل عقرب بار آورده اند؛ مثل عقرب! ما مردم صبح که سر از بالین برمی داریم تا شب که سر مرگمان را می گذاریم، مدام همدیگر را می گزیم. بخیلیم؛ بخیل! خوشمان می آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان می آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم. اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را می جود. تنگ نظریم ما مردم. تنگ نظر و بخیل. بخیل و بدخواه. وقتی می بینیم دیگری سر گرسنه زمین می گذارد، انگار خیال ما راحت تر است. وقتی می بینیم کسی محتاج است، اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه ی خاطر جمعی ماست. انگار که از سرپا بودن همدیگر بیم داریم!​

"درد اینجاست که درد را نمی شود به هیچکس حالی کرد!"

"شیرینی زندگانی بیش از یک بار به کام آدم نمی نشیند، اما تلخی هایش هر بار تازه اند، هر بار تازه تر."​
 
بالا پایین