جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب گور به گور

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته گفتگو متفرقه کتاب توسط DELVIN با نام کتاب گور به گور ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 230 بازدید, 10 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته گفتگو متفرقه کتاب
نام موضوع کتاب گور به گور
نویسنده موضوع DELVIN
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DELVIN
موضوع نویسنده

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,758
32,217
مدال‌ها
10
جملاتی از متن کتاب گور به گور
  1. اشتباه از هر کسی سر می‌زنه ولی بدون ضرر از پسش براومدن کار هرکسی نیست. این رو به آقای تل می‌گم. می‌گم همه که نمی‌تونندنتیجه اشتباه خودشون رو بخورند.
  2. راستش زندگی زن‌ها سخته. بعضی زن‌ها. مادر خودم هفتاد و خورده‌ای عمر‌ کرد. هر روز خدا هم کار می‌کرد. بعد از زاییدن پسر آخرش یک روز هم ناخوش نشد، تا یک روز نگاهی به دور و بر خودش انداخت، رفت اون پیرهن خواب دانتلش رو که از چهل و پنج سال پیش هیچ‌وقت هم تنش نمی‌کرد از صندوق در آورد تنش کرد، بعد رو تخت‌خواب دراز کشید پتو رو کشید روش چشم‌هاش رو بست گفت: “بابا رو سپردم دست‌ همه‌ی شما. من خسته‌ام.
  3. من دیده‌ام بعضی از آدم‌ها به بخت خودشون فحش می‌دن، حق هم دارند، چون این‌ها اهل معصیت‌اند. ولی من مستحق لعنت نیستم، چون کاری نکرده‌ام که فحش بخورم. من مومن نیستم، گمون نکنم. ولی قلبم صافه: خودم می‌دونم. من هم یک کارهایی کرده‌ام، ولی نه بهتر و نه بدتر از اون‌هایی که یک جور دیگر وانمود می‌کنند، خودم هم می‌دونم اوساکریم هوای منو داره، عین هوای جوجه پرستویی که از لونه‌اش افتاده. ولی حق نیست آدم مستحقی مثل من این جور از دست یک جاده عذاب بکشه.
  4. مرگ پدیده‌ای است مربوط به بدن آدم؛ حالا می‌فهمم که فقط یکی از احوال روحی آدمه – اون هم احوال روحی اون‌هایی که کسی رو از دست داده‌اند.
  5. ادی مرا می‌پاد، من چشم‌هاش رو حس می‌کنم. مثل اینه که داره با چشم‌هاش منو هل می‌ده. من این رو قبلا هم تو زن‌ها دیده‌ام. دیده‌ام آدم‌هایی رو از اتاق بیرون می‌کنند که با محبت و دلسوزی اومده‌اند سراغ‌شون، اومده‌اند کمک‌شون کنند، اون وقت به یک جونور بی‌قابلیتی می‌چسبند که هیچ وقت براشون چیزی به جز یابوی بارکش نبوده‌اند. اینه اون چیزی که به‌ش می‌گن عشق – عشقی که از حد فهم آدمیزاد گذشته، همون غرور، همون میل شدید به پوشوندن برهنگی نکبتی که ما با خودمون می‌آریم، با خودمون می‌بریم تو اتاق عمل، با کمال سماجت باز با خودمون می‌بریم زیر خاک.
 
بالا پایین