دلنوشته {کرب} اثر •DLNZ کاربر انجمن رمان بوک•

[DLNZ]

عنوان: کرب
نویسنده: DLNZ
ژانر:تراژدی، عاشقانه
ناظر: @الههِ ماه؛

مقدمه: غم‌ها دست به دست هم داده‌اند تا کالبد خسته‌ام را بی‌جان‌تر کنند!
کالبدی که سال‌ها پیش، روحش پر کشید و رفت... .
یک انسان بی‌روح که فقط دارای یک کالبد خسته است.
چه چیزی جز "کرب" در زندگی‌اش می‌تواند داشته باشد؟!

 

[DLNZ]

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]​

 

[DLNZ]

هر گوشه از زندگی کذایی‌ام، بوی تورا حس می‌کنم؛
بوی نامردی، بی‌وفایی، خ*یا*نت!
بوی تو مرا یاد این چیزها می‌اندازد!

 

[DLNZ]

چشمان تو سیاه‌چاله‌ای بود.
که من در آن دست و پنجه نرم می‌کنم... .
چشمان تو، همانند زلزله‌ای مخرب بر سر زندگی‌ام فرود آمد و حکم ویرانی بر زیر و بم زندگی‌ام زد.
زلزله‌ای شوم، که زندگی‌ام را نابود کرد!
و تنها چشمان تو مقصر اصلی ماجرا است... .

 

[DLNZ]

بی ‌تو
در شب‌های سرد
تنهایی،
میان یک جهان درد
نالان از نبود تو؛
در هما‌ن‌جا، که یک روز بودی تو.

 

[DLNZ]

نالان قدم می‌زنم در کوچه پس کوچه‌های عاشقی،
نامت را صدا می‌زنم با بیچارگی؛
تو نیستی تا بیایی دل را آرام کنی،
امان از دست این زندگی!

 

[DLNZ]

دلداده‌ی تو هستم و تو دلداده‌ی او هستی.
ویران تو هستم و تو حیران او هستی.
نالان تو هستم و تو در کنار او هستی.

 

[DLNZ]

چه گویم از چشمانت.
وای لعنت بر چشمانت!
لعنت بر مهر نگاهت،
حلاوت کلامت،
شیرینی زبانت،
هیاهوی چشمانت... .
لعنت!

 

[DLNZ]

می‌زنم لبخند به رویت،
می‌گیرم جواب از سویت!
می‌روم از کنارت،
ولی دل نمی‌کنم از رویت!

 

[DLNZ]

دیوانه، بخند!
با صدای بلند قه‌قه‌ بزن!
بگذار صدایت در کوچه پس کوچه‌های تنهایی‌ات بپیچد!
نذار غم در دلت لانه کند!
بخند، آری... بخند!
گاهی تنهایی بهتر از بودن با انسان‌های بی‌ارزش و پوچ است.