معرفی کتاب #کشتی_شکسته

[آریانا]

#نقد و بررسی کتاب کشتی‌شکسته


کتاب کشتی‌شکسته

نویسنده : استیون کرین

مترجم : علی جعفری

«کسی نمی‌دانست آسمان چه رنگی است. چشمانشان برکران آسمان می‌جنبید و به امواجی که بی‌امان به سویشان می‌تاخت دوخته بود. امواج تیره گون بودند، جز نوکشان که سفید و کف‌آلود بود همگی رنگ دریا را می‌شناختند. کران آسمان تنگ می‌شد و فراخ می‌شد، فرو می‌غلطید و سربرمی‌کشید. امواج که گویی سر به تخته‌سنگی گران می‌کوفتند بی‌امان به هوا می‌خاستند و دمادم کران آسمان را پرچین و شکن می‌کردند.» این جملاتی است که استیون کرین داستان کشتی‌شکسته را با آن آغاز کرده و از همان لحظه‌ی اول مخاطبانش را با سرنشینان شناور همراه کرده است. اگر خواندن این کتاب جذاب را آغاز کنید به این سادگی آن را زمین نخواهید گذاشت.

#درباره‌ی کتاب کشتی‌شکسته اثر استیون کرین

کشتی‌شکسته با عنوان اصلی «the open boat» اولین بار سال 1897 منتشر شد. این کتاب بر اساس تجربه‌ی شخصی کرین در کشتی‌ای که همان سال با آن از کوبا بازگشته بود نوشته‌شده است. کشتی او نیز براثر حادثه غرق‌شده بود و او با سه مرد دیگر مجبور شدند با یک شناور کوچک خود را به ساحل برسانند. او پس از پایان این ماجرا گزارشی از این ماجرا را منتشر کرد. او سپس این گزارش را به شکل داستانی از نگاه خبرنگار که در واقع خود اوست درآورد. این کتاب در انگلستان و آمریکا توجه‌های زیادی را به خود جلب کرد و تحسین‌ها را برانگیخت. او در این کتاب تصاویر جالبی از تلاش برای بقا، همبستگی میان انسان‌ها و البته درگیری بین انسان و طبیعت خلق کرده است که اثر کوتاهش را به اثری به‌یادماندنی تبدیل کرده است.

 

[آریانا]

#خلاصه داستان کشتی‌شکسته

داستان کشتی‌شکسته در 7 بخش نوشته‌شده است. در بخش اول 4 شخصیت اصلی معرفی‌شده‌اند. یکی ناخداست که به خاطر درهم‌شکستن کشتی‌اش ناراحت و به‌هم‌ریخته است. دیگری روغن‌‎کاری است که بیلی نام دارد و از نظر جسمی قوی‌ترین فرد جمع است. آشپز مردی خوش‌بین و طناز است که معتقد است نجات پیدا می‌کنند و نفر آخر خبرنگار یا در واقع خود کرین است. این 4 نفر از حادثه‌ی غرق شدن کشتی نجات‌یافته‌اند و در دریا سرگردان‌اند. در هر بخش از کتاب افراد حال و هوای به خصوصی دارند و میان بیم و امید دست‌وپا می‌زنند. در این میان اتفاقات جالبی رخ می‌دهد، خستگی بر افراد چیره می‌شود، نزاع میان مردان رخ می‌دهد. زمانی آن‌ها متوجه کوسه‌ای در نزدیکی شناورشان می‌شوند و زمانی تصمیم به شنا می‌گیرند.

#در بخشی از کتاب کشتی‌شکسته می‌خوانیم

قایق که از فراز امواج فرو می‌جست. باد بی‌امان میان موهای سر برهنه مردان رخنه می‌کرد و عقب قایق که تلپی می‌فرونشست پشنگه‌های آب ویژاز کنارشان رد می‌شد. نوک امواج عین تپه‌ای بود که از فراز آن مردان دریک آن جلوه رخشان فراخنای پرجوش و خروشی را برانداز می‌کردندکه باد شکافته بود. چه ای بسا جلوه‌ای بود پرشکوه. چه ای بسا جلوه بود پرجلال، این بازی دریای بی‌حصار، این دریای پرخروش که پرتوهای زمردین سپید و کهربایی‌اش به چشم می‌خورد.

آشیز گفت«بنازم این باد رو به خشکی را، اگر نبود خدا می‌داند سر از کجا در می‌آوردیم، قطع امید می‌کردیم.خبرنگار گفت: «راست می‌گویی.»

روغن‌کار که گرم کار بود، سرش را جنباند که یعنی حق با شماست.

ناخدا که در سی*ن*ه قایق بود هوم کرد و زیر لب جوری خندید که هم از سر ذوق بود، هم از سر اکره بود و هم از سرشوربختی. گفت«بچه‌ها، نکند خیال کردید دریا زور آخرش را زد و خلاص؟»

این را که گفت سه نفر دم فرو بستند. فقط صدای هسهسه به گوش می‌خورد. حس می‎کردند اگر از سر خوش‌بینی حرف بزنند حمل بر بی‌عقلی و سبکسری آنها می‌شود. اما بی‌شک همه در دلشان خوش‌بین بودند. جوان‌ها در چنین اوضاعی سرسخت می‌شوند. از این گذشته، خلاف مرام بود که آدم در اين اوضاع و احوال بیاید و صاف و پوست کنده آیه یاس بخواند. این بود که دم فرو بسته بودند.

ناخدا به فرزندانش دلداری داد و گفت«غصه نخورید، جان سالم به در می‌بریم.»

اما اين را به لحنی گفت که آنها را به فکر فرو برد. اين بود که روغن‌کار گفت:«آری! اگر این باد بند نیاید» آشپز که آب قایق را خالی می‌کرد گفت: «آری! اگر گرفتار اين امواج لاکردار نشویم.»

مرغان دریایی که زیر بال‌شان از جنس حریر بود، دور و نزدیک پرواز می‌کردند. گاهی روی دریا فرو می‌آمدند و نزدیک خزه‌های قهوه‌ای می‌نشستند که گله به گله عین فرشی در باد، روی امواج تاب می‌خوردند. مرغان دسته دسته می‌آمدند و جا خوش می‌کردند و بعضی از آدم‌های سوار بر قایق با خود می‌گفتند خوشا به سعادت آنها، آخر خشم دریا برای آنها همان قدر ناچیز بود که برای دسته‌ای مرغ خانگی هزاران فرسخ در دل مرغزار. بیشتر اوقات می‌آمدند و بیخ گوش آدمها جولان می‌دادند و با آن چشمان سیاه و منجوقی زل کمی‌زدند به آنها. در آن حین که چهارچشمی خیرخیر نگاه می‌کردند جلوه غریب و شومی داشتند. مردان هم از سر غیظ بهشان نهیب می‌زدند و می‌گفتند بروید پی کارتان. یکی آمد و خواست یکراست برود بنشیند روی فرق سر ناخدا.

 

[آریانا]

#چرا باید کتاب کشتی‌شکسته را خواند؟


کشتی‌شکسته کتاب جذابی است. داستانی کوتاه و ساده دارد اما به شکلی جذاب و دقیق نوشته‌شده است. نویسنده‌ی توانمند کشتی‌شکسته پیچیدگی رفتاری انسان‌ها را در قالب یک جامعه‌ی کوچک بحران‌زده به تصویر کشیده است. 4 نفری که سی ساعت را با یکدیگر تجربه می‌کنند و در این سی ساعت بسیاری از احساساتشان آزموده می‌شود و در واقع صبر، تحمل، همدلی و رفتار گروهی‌شان است که تعیین‌کننده‌ی سرنوشتشان است، شناور کوچک بحران‌زده‌ی کرین می‌تواند نمود هر جامعه‌ای باشد که در دل بحران‌های زمانه گرفتارشده است.

کتاب کشتی‌شکسته در دسته‌ی کتاب‌های داستان آمریکایی قرار دارد.

کتاب کشتی‌شکسته مناسب برای گروه سنی بزرگ‌سال است.

تعداد صفحات نسخه‌ی چاپی کتاب 68 صفحه است که با مطالعه‌ی روزانه 20 دقیقه می‌توانید این کتاب را در 3 روز بخوانید.

کتاب کشتی‌شکسته حجم اندکی دارد و برای افرادی که وقت کافی برای خواندن کتاب‌های طولانی را ندارند و قصد دارند کتابی مختصر با موضوع داستان آمریکایی را بخوانند مفید خواهد بود.

آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب کشتی‌شکسته اثر استیون کرین بود.خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکان‌پذیر است. برای مطالعه‌ی دیگر کتاب‌ها در زمینه‌ی داستان آمریکایی می‌توانید به قسمت دسته‌بندی کتاب‌ها مراجعه و کتاب‌های این موضوع را یکجا مشاهده کنید.