«صحنه اول»
آراد پسری ۱۰ ساله با لباس هایی کهنه در خیابان راه میرود.
آرمان: آراد وایسا، چه م.ر.گ.ته تو؟
آرمان شانه آراد را نگه میدارد و او را متوقف میکند.
آرمان: آراد ول کن، خب یه چیزی گفته دیگه بیخیال!
آراد که قدش از برادر نوزده سالهاش بسیار کوتاه تر است اخم میکند.
آراد: من مثل تو نیستم که هرکی هرچی خواست به خانوادم بگه و من بزنم تو فاز بیخیالی!