جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء کنسرت باد و درختان پاییزی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط Puyannnn با نام کنسرت باد و درختان پاییزی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 234 بازدید, 0 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع کنسرت باد و درختان پاییزی
نویسنده موضوع Puyannnn
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Puyannnn
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,532
22,013
مدال‌ها
3
بند مقدمه (زمینه سازی)
در خواب خوشی بودم که صدایی که شبیه به هیچ چیز نبود به گوشم رسید. در همان حالت خواب و بیداری کمی بهتر گوش دادم، چیزی شبیه به های و هوی عجیبی بود که گویی از دوردست آمده و به جایی کوبیده می‌شد و بازتاب می‌یافت. چراغ خواب اتاقم با نوری کم سو می‌تابید و می‌توانستم با کنار زدن پرده، نگاهی به بیرون داشته باشم. به علاوه از آن جایی که به سحرگاه نزدیک می‌شدیم، از سیاهی اولیه شبانگاهی کاسته شده بود و اندکی فضای بیرون قابل رویت بود.

بندهای بدنه (متن نوشته)
به کوچه نگاه کردم. درختان با پیچ و تابی غریب، شاخ و برگ خود را تکان داده و گویی سعی در ترکیب بندی رقصی موزون داشتند که تا حدودی نیز در آن موفق بودند. شاخه‌های درخت از این سو به آن سو تاب می‌خوردند و یک هارمونی زیبا و دیدنی به وجود آورده بودند. این صدای وزش شدید باد بود که از دوردست‌ها پیش آمده و به شیشه پنجره می‌کوبید.

پرده را سر جای خود برگرداندم و سعی کردم باز بخوابم. اما صدای پیچش باد بین برگ‌های خشک پاییزی که روی آسفالت کوچه به هم پیچیده و در تکاپوی باد می‌چرخیدند، به صدای قبلی اضافه شد. رفته رفته داشت چیزی شبیه به یک کنسرت بزرگ می‌شد که یک به یک نوازندگان آن از راه می‌رسیدند. باد با قدرت خود میان برگ‌های خشک پاییزی که پیش از این کف کوچه سرگردان بودند، پیچیده بود و آن‌ها را در یک دور باطل، دور هم می‌چرخاند.

منظره جالبی بود؛ صدای وزش باد همگام با رقص شاخه درختان و صدای خراش برگ‌ها روی آسفالت، در حالی که دور نقطه‌ای مبهم در گردش بودند. از خود می‌پرسیدم که این باد از کدام سرزمین و یا شهر با این شتاب پیش آمده و در این نقطه این گونه خودنمایی می کند.

بند نتیجه (جمع بندی)
به جای خوابیدن، راه جالبی پیدا کردم. سر بر بالشت گذاشتم و چشمانم را بستم. گوش دادن به صدای وزش شدید باد و خش خش برگ‌ها روی آسفالت، برایم تبدیل به یک لالایی جذاب شد. گوش می‌دادم و خود را در میان زمین و آسمان، در دست باد رها احساس می‌کردم…
 
بالا پایین