جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار کیومرث منشی‌ زاده

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط ~Fateme.h~ با نام کیومرث منشی‌ زاده ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 225 بازدید, 10 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع کیومرث منشی‌ زاده
نویسنده موضوع ~Fateme.h~
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ~Fateme.h~
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,284
مدال‌ها
6
اشعار کیومرث منشی‌ زاده
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,284
مدال‌ها
6
هرگز از یاد نخواهم بُرد هرگز
مرد پا از دست داده‌ی رنگ پریده‌ئی را
که می‌خواست بداند
در پشتِ دیوارِ اُخراییِ خانه
چه می‌گذرد
(مردی که پا نداشت:
از درد شستِ پایِ کبود
درد می‌کشید)
شقاوت و شقاوت
- تا کجا می‌تواند شقاوت باشد زنده‌گی
بدان هنگام که دردسَر، در پا
پایمردیِ یک مَرد
رنگ پریده‌ی یک پا را
از زانو
در هم می‌شکند
(جایی که مادیانِ یاغی یک درد سُرخِ سرد
در حجم پایِ کسی
شیهه می‌کشد)
- بدان هنگام که زنده‌گی شوریده‌رنگ
حتی
مجال دویدن
در فاصله‌ی دو قرصِ مسکنِ زنگاری نیست
- دویدن با پایِ چوبی بدرنگ
با پایِ چوبی بدرنگ
دویدن یک مَردِ لَنگ
با پایِ چوبی
با پایِ چوبی
(می‌فهمید)
دیگر نخلستانِ سبز
و شالیزار زرد را
دوست نمی‌دارم
و دیگر دوست نمی‌دارم
مرغابی‌هایِ خاکستری رودخانه را.
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,284
مدال‌ها
6
قهوه خانه های سر راه


آبی ست
آبی ست
نگاه او
آبی ست
گویا آسمان را
در چشم هایش ریخته اند
وقتی که دست های مرا
در دست می گیرد
گردش خون را
در سر انگشت هایش
احساس می کنم
نبض اش چنان به سرعت می زند
که گویی
قلب خرگوشی را
در سی*ن*ه اش
پیوند کرده اند
تا باران خاکستری مرغان ماهی خوار
بر برگ های سپیدار و زردآلو
فرو می ریزد
قلب، مانند قهوه خانه های سر راه
یادآور غربت است
هیچ مسافری را
برای همیشه
در خود جای نخواهد داد
هیچ مسافری را
برای همیشه
در خود جای نخواهد داد
وسواس دوست داشتن
مرا به یاد ماهی قرمزی می اندازد
که در آب های تنگ بلور
به آرامی
خواب رفته است
یک روز
یک روز ماهی قرمز
سکته خواهد کرد
و دستی ماهی قرمز را
که دیگر نه ماهی ست
و نه قرمز
از پنجره به باغ
پرتاب خواهد کرد
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,284
مدال‌ها
6
بعد پنجم ، آزادی

دایره در اثبات تساوی شعاع های خود
برگرد مرکز خود
خم مانده است
تا کی می توان شعاع های دایره را
به پیروی از یکدیگر
محکوم کرد
انعکاس صدای زنجیرها
تصویر سرود آزادی را
در آئینه چشم های من
می شکند
انتظار آزادی چندان غم انگیز است
که حکاکی اعلامیه حقوق بشر
بر دیوار کوره های آدمی سوزی
چرا که انسان
آزاد
بدنیا نمی آید
که آزاد
زندگی کند
که آزاد
بمیرد
انسان دایره غم انگیزی ست
که تکرار می شود

 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,284
مدال‌ها
6
عبور از قلمرو ممنوع

شب های پائیز
که برگ های معلق
در ماهتاب
شنا می کردند
من آسمان را
به تماشا می نشستم
دلم می خواست چندان عدد یاد بگیرم
تا همه ستاره ها را
شماره کنم
امروز دریافته ام
که نباید چیزهایی را شماره کرد
که هرگز یکی شان
از آن من
نبوده است
گویا سرنوشت مرا
در دورترین ستاره ها معلوم کرده اند
آیا انسان را به ستاره فروخته اند
یک شب از آسمان نگاه تو
بالا می روم
و همه ستاره ها را
به دریا می ریزم
تا ماهیان دیوانه را
به شام دعوت کنم
آنگاه سرنوشت سیاهان را
بر برگ های سپیدار
خواهم نوشت
از پشت میله ها
آسمان چندان کوچک است
که هر زندانی
منجی ست
دیگر برای شمارش ستاره
اعداد سه رقمی را
نیازی نیست

 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,284
مدال‌ها
6
خواب رنگی

ای که هزار کولی در چشم های تو آواز می خوانند
برخیز تا برای مردی که با دست خالی
به جنگ خدا می رود
دعا کنیم
اگر می توانستی
اگر می توانستی خواب رنگی ببینی
برایت زنبق قرمز می آوردم
جایی که ستاره نقطه یی ست در فنجان چای تو
بدبختی
شمردن نقطه های واژه خوشبختی ست
وقتی که تلواسه شلیک گلوله
ذهن تفنگ را
پریشان می کند
خون در دهلیز قلب عروسک
فریاد می کشد
اکنون صدها پرنده در صدها جزیره
در چشم شب
خواب می بینند
باید دریچه را به برروی آفتاب ببندیم
و شنل را
بر روی تقویم بیندازیم
در حالی که می دانم ، می دانم
می دانم که خوابیده ترین ساعت ها
در 24 ساعت
دوبار
وقت صحیح را
نشان می دهد
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,284
مدال‌ها
6
قرمزتر از سفید



عشق وحشی ست
و وحشی تر از آن
عشق است
ما دو خط بودیم
همیشه موازی
همیشه موازی
در حالی که نمی دانستیم
خط دایره یی ست
به شعاع بی نهایت
من در کنار تنهایی
تنهایی
در کنار تو
من به تو
از رطوبت به شن
نزدیک تر
انگشتان تو
نت های موسیقی را
پرواز می دهد
و ساق پای تو
مفهوم الکل است
C2
H5
O
H
ای که بلوغ آفریقا را در پستان هایت ارمغان می کنی
امشب چشمانت را به من بده
تا با شعله آن
سیگاری روشن کنم
امشب چشمانت را به من بده
امشب چشمان آسمانیت را به من بده
چرا که
انتظار باران
باران را
به تاخیر میندازد
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,284
مدال‌ها
6
سال های پیش از نجوم

اگر از دریاهای دور
به جزیره تنهائی من
بازایی
ساعت و قطب نما را
در پایت
خواهم شکست
و زورق نمناک ترا
با هیزم پاروها
به آتش خواهم کشید
و فارغ از نگاه حسود ماهی ها
تنت را
با شیر گرم
شست و شو خواهم داد
ای نیمی از زن
و نیمی از ماهی
ای که فلس های تنت
لطیف تر از آواز زنبق هاست
وقتی که آبشار نقره یی گیسوان تو
بر عریانی پیکرت
ف
ر
و
می ریزد
و چشمان مرطوب تو
یاد علف های باران خورده ماه اردیبهشت را
در خاطرم زنده می کند
با تو
خواهم گفت
عشق چیزی ست به عظمت ستاره
در سال های پیش از نجوم
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,284
مدال‌ها
6
بعد از ظهرهای لیمویی

چه زیبا بود عشق
اگر ساعت را
هرگز نمی شناخت
و چه زیبا بود ساعت
اگر هرگز
ساعت نبود
بعد از ظهرهای لیمویی را شب می کنم
در باغ های موسیقی
با چتری از شعر
و
بارانی از آفتاب
لبانش آخرین کلام در زیبایی ست
و چشمانش
آسمان را
به رقص می خواند
می خواند ، می خواند
با چشمانی از شراب
و لبخندی از نیشکر
می خواند و می دانم ، می دانم
می دانم که دستی هست
که بعد از ظهرها را
قهوه ئی می کند
می دانم که عشق
از قوس قزح
ناتمام تر است
چرا که انسان
کامل نیست
زمین
کامل نیست
منظومه شمسی
و کهکشان ها
نیز
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,284
مدال‌ها
6
دست های بی خرما

دست های ما
کوتاه بود
و خرماها
بر نخیل
ما دست های خود را بریدیم
و به سوی خرماها
پر
تا
ب کردیم
خرما
فراوان
بر زمین ریخت
ولی ما دیگر
دست
نداشتیم
 
بالا پایین