- Jul
- 1,521
- 3,664
- مدالها
- 7
از ماجرای سفر ۴۱ روزه تیم ملی با قطار تا «پیوسته در کویر خاطرم یادت بخیر باد»/ گفتوگوی شاعرانه تسنیم با لئو یاشین ایرانی + فیلم
- ۱۵ آبان ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۲
- اخبار ورزشی
- اخبار فوتبال ایران

دروازهبان پیشین تیم ملی فوتبال که لقب لئو یاشین ایرانی را داشت در گفتوگویی تفصیلی با خبرگزاری تسنیم به بازگو کردن خاطراتش پرداخت.
به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری تسنیم، یکی از دروازهبانهای تاریخ فوتبال ایران بود که لقب «لئو یاشین» را یدک میکشید؛ مرد افسانهای شوروی سابق که به دلیل سبک دروازهبانیاش به شدت مورد تمجید فوتبال دنیا بود و استیل خاص او نیز الگوی بسیاری از دروازهبانها، از جمله فرامز ظلی، دروازهبان سالهای دور تیم ملی که حالا در قامت یک پیشکسوت قابل احترام در فوتبال ایران شناخته میشود.فرامرز ظلی را میتوان به عنوان برگی از تاریخ فوتبال 100 ساله ایران قلمداد کرد. دروازهبانی که شاعرانه زندگی کردن را آموخته و آموزش داده است. دروازهبانی که از شاگردی منصور امیرآصفی تا حسین فکری و رایکوف را تجربه کرده و روزی الگو و راهنمایی بوده برای پدید آمدن دروازهبانی چون ناصر حجازی. خبرنگار تسنیم به سراغ فرامرز ظلی رفت تا با او گفتوگویی درباره گذشته و حال انجام دهد.
تسنیم: حال و احوال شما چطور است، چند سالی است که دیگر فدراسیون فوتبال هم نمیروید.
از عشق نمیشود فاصله گرفت، اما شرایط زمانی و مکانی است که باعث میشود گاهی دور ماند. 65 سال است که به عینه با فوتبال زندگی کردهام بدون اینکه وقفهای بین آن باشد. 15 ساله بودم که در تیم خردسالان تهران حضور داشتم و قهرمان شدیم. آن موقع خردسالان میگفتند و نونهالان و نوجوانانی نبود. تا سال 51 که سومین دوره کلاس مربیگری فیفا در ایران بود که حدود سه ماه این دوره مربیگری طول کشید و سه دوره بیشتر هم برگزار نشد که از ایران فقط 11 نفر قبول شدند. قبل از من آقای حبیبی، آقای رنجبر، مهاجرانی و دیگر دوستان بودند. این کلاسها خیلی به فوتبال ما کمک کرد.
علم، امروز دیگر مرز و مبدأ ندارد؛ هر چه جلو بروی میبینی هنوز به نیمه راه هم نرسیدی! دنیای فوتبال دنیای بزرگی است که شما نمیتوانید به سادگی از کنارش بگذرید. علوم، فنون و خصوصاً آنچه شما جوانها به عینه میبینید. نمیخواهم با تاسف بگویم، اما شاید یک مقدار کم کاری میشود، وگرنه ما در فوتبال آسیا، هم از نظر استعدادی، هم از نظر هوش و بینش رتبه و رقم اول را داریم. شما به تاریخ نگاه کنید ادعای من ثابت میشود.
تسنیم: در جوانی دوران باشکوهی داشتید، یکسری جوان از محله چهارصد دستگاه بالا آمدید و بعدها همان بازیکنان بودید که بخشی از تیم ملی، باشگاه پاس، تاج و شاهین را تشکیل دادید.
«پیوسته در کویر خاطرم یادت بخیر باد، چه آسان گریختی». آن زمان با همان بچههای چهارصد دستگاه قهرمان خردسالان تهران شدیم. آقای منوچهر حبیبی، زنده یاد امیر عبدی؛ اجازه بدهید اسم نبرم، چون همه اسامی یادم نمیآید و از آنها عذرخواهی میکنم، اما به هر حال جای عاشقان همیشه هست در نامها و یادها و دلها. کار نیکو، قلب پاک، صداقت، مناعت و دیانت هیچ وقت گم نمیشود.
این راه ادامه داشت تا اینکه وقتی 17 ساله بودم، یک دوست بسیار عزیز که خدا رحمتش کند، آقای منوچهر آقاجانی من را به تیم کیان برد و در زمین شماره هشت میدان خراسان، به زنده یاد، بزرگمرد، انسان والا آقای منصور امیرآصفی معرفی کرد و منصور خان اجازه دادند که من لباسم را عوض کنم. این کلمه «اجازهای» که عرض کردم، خیلی در طول زندگی ما ورزشیها معنا دارد. یعنی من این را راجع به راهی که خودم در فوتبال طی کردم، عرض میکنم.
منصورخان البته با لطف و عنایت خدا، من را قبول کردند. تیم کیان هم تیم دسته اول باشگاههای تهران بود و بزرگانی مثل خود منصور خان، قلیچخانی و دیگر دوستان بزرگی که بودند را در اختیار داشت. بعد چند نفر از باشگاه شاهین مانند حجری و دو نفر دیگر از دوستان و یک دروازهبانی هم که بود اسامی آنها خاطرم نیست، آمده بودند و با لطف و عنایت خدا من در میان این بزرگان قرار گرفتم و سعی خودم را کردم.
یک روز منصور خان در بازی با دارایی که آن زمان دارایی بزرگ بود، اجازه داد بازی کنم، چون تا اجازه نمیدادند حق بازی کردن نداشتید. «دستم بگرفت پا به پا برد/ تا شیوه راه رفتن آموخت/ یک حرف و دو حرف بر زبانم/ الفاظ نهاد و گفتن آموخت». آقای امیرآصفی یک استاد بزرگ و یک معلم اخلاق بود.
تسنیم: آقای امیرآصفی شاگردان بزرگی هم تربیت کرده است.
بسیار؛ در بازی با داریی که به زمین رفتم، از خدا تفضلی گرفتم. چون آن بازی اولین قدمی بود که باید طی میکردی و به قول قدیمیها اگر کم میآوردی، کار سخت میشد. در تیم دارایی بزرگانی مثل نوریان، نوآموز و خیلی افراد دیگر بودند. آن زمان دارایی، تاج و شاهین بودند و این مثلث قدرت فوتبال بود. آن بازی صفر - صفر شد و خدا خیلی کمکم کرد.
تسنیم: میگویند شما از لئو یاشین هم الهام گرفتید و به دروازهبانی علاقهمند شدید.
بله. زمانی که هنرستان بودم، صبح شنبه را با کیهان ورزشی آغاز میکردم و اگر هم خودم نبودم، یکی برای من میخرید و میآورد. مثل الان که تلویزیون نبود، ولی گاهی رادیو بازیها را گزارش میکرد. آن لباس مشکی [لئو یاشین] به من حالتی داد که من هم لباس مشکی پوشیدم و به روایتی به من میگفتند گربه سیاه!