جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی رمان گناهکار

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط Rozita با نام گناهکار ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 163 بازدید, 0 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع گناهکار
نویسنده موضوع Rozita
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Rozita
موضوع نویسنده

Rozita

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
2
1
مدال‌ها
2
اخم غلیظی نگاهش کردم..گریه می کرد..برام مهم نبود..ای کاش خفه می شد..صداش رو اعصابم بود..

رو بهش کردم و با صدای بلند گفتم :هستی برو پایین .. با گریه داد زد :

نمی خوام..آرشام..چرا درکم نمی کنی؟..تو که می دونی عاشقتم..

چرا با من همچین معامله ای کردی؟..چرا؟..چــــرا؟.. به خاطرجیغ هایی که می کشید

کنترلم رو از دست دادم .. سریع از ماشین پیاده شدم..به طرفش رفتم..درو باز کردم..بازوشو تو چنگ گرفتم و کشیدمش بیرون..

در برابر من توان مقاومت نداشت.. غریدم :بیا بیرون عوضی..دیگه نمی خوام چشمام به ریخت نحست بیافته.

.یا گم میشی اونم برای همیشه یا همینجا کارتو یکسره می کنم..

یک طرف زمین خاکی بود و یک طرفه دیگه پل هوایی..پرنده پر نمی زد…

جیغ کشید:دیگه می خوای باهام چکار کنی؟..من عوضیم یا تو؟..به روز سیاه نشوندیم.

با احساساتم بازی کردی..دیگه چی دارم که می خوای ازم بگیری؟..

هلش دادم و با اخم گفتم :باهات چکار کردم؟..بهت دست درازی کردم؟..ازت فیض بردم؟..

یه شب رویایی رو برات رقم زدم؟..چکارت کردم کثافت؟.. هق هق می کرد.

همه ی آرایشش تو صورتش پخش شده بود.. نشست رو زمین..زار می زد.. دلم براش نمی سوخت.

اره..این رو برای اونها به حق می دیدم..اینکه خردشون کنم..لذت می بردم

وقتی می دیدم اینطور جلوم زانو زدن وشیون و زاری راه انداختند..

من کسی هستم که هیچ چیز و هیچ ک.س نمی تونست باهاش برابری کنه..غروری که من داشتم برای خودم ستودنی بود
 
بالا پایین