چالش یه دیالوگ از رمانت که دوستش داری؟

[اولدوز]

یه دیالوگ از رمانت که دوستش داری؟

 

[*SHAKIBAgh*]

_ یادش بخیر، هر وقت که دلم می‌گرفت و با همه‌ی عالم و آدم سرِ جنگ داشتم، می‌رفتم کنار درخت پیر و فقط گریه می‌کردم؛ هیچ وقت هم نمی‌فهمیدم که مشکلم چیه و این مخزن اشک رو از کجا آوردم... تا موقعی که بابا پیدام می‌کرد و کنارم می‌نشست؛ هنوز هم نوازش انگشت‌هاش رو لا‌به‌لای موهام حس می‌کنم؛ امّا الان کجاست که بیاد کنارم بشینه، سرم رو بذاره روی شونه‌هاش و آروم بگه:« بخند، شایسته‌ی ماه نیست که غمگین باشه!»

 

[شَکَت؛]

چرا نباید هیچ وقت برا آدما پله شد برن بالا؟
چون وقتی از رو کمرت رد میشن کمرت بد میشکنه
برا هیچکی پله نباش بابا جان!

 

[19_Raha]

اینجا برای یه طرد شده جای خوبی نیست،مثل این میمونه که یه گوسفند میون یه گله گرگ باشه و همه اون گرگا دندون تیز کردن براش.

در حال تایپ - رمان عشق به سبک جدایی اثر آوا۲۲

نام رمان:عشق به سبک جدایی نام نویسنده:Raheleh_A ژانر:عاشقانه، درام، اجتماعی ناظر: @ترنج خلاصه: رمان عشق به سبک جدایی، روایتگر دختری به نام دلارامِ. دخترکی که همه اون رو یک خ*یانت‌کار می‌دونن، اما نه! انگار کسی هست که اون رو باور کنه. دخترِ بی‌پناهِ قصه‌ی ما با همه دردهایی که داره، با همه طرد...

forum.romanbook.ir

حوشحال میشم بخونید.

 

[Sanai_paiiz]

(البته این دیالوگ قراره نوشتخ بشه هنوز به اون پارت نرسیدم)
- نرو هانا! می‌دونم خودم بهت گفتم بری اما من نمی‌دونستم که دستات مرفینن برام...

مطلوب - [هانای من باش!] اثر «فاطمه ثنا کاربر انجمن رمان بوک»

عنوان:[هانای من باش!] اثر: (فاطمه ثنا "F.S.Ka" کاربر رمان بوک) ژانر:عاشقانه.تراژدی.مافیایی ناظر:عضو گپ نظارت: S.O.W 8 خلاصه: غصه‌ی عشق نافرجامش را می‌خورد یا طرد شدنش؟ هانای همه بود و هانایی نداشت... ‌. میان گریه‌هایش؛ میان خداخدا کردن‌هایش، ناگهان مردی از راه رسید! مردی از جنس قدرت و...

forum.romanbook.ir

 

[شاهدخت]

عشق رو کسی میتونه بورزه که زاده ی عشق باشه نه زاده ی خ*یانت
(خونابه ی دریایی)

از جاده خاکی بیرون بیا و به جاده‌ی زندگی برگرد، زندگی تموم نشده دختر
داستانک خسته م ولی چاره چیه

 

[BAHAR"]

آدم متعلق به جایی که به دنیا اومده و بزرگ شده نیست. آدم حتی متعلق به جایی که خوشحال و یا غمگین بوده هم نیست. آدم متعلق به اون‌جاییه که دلش می‌خواد باشه ولی نیست*

 

[PardisHP]

« کجایید حالا؟ آب نه تنها در دلم تکان خورده، بلکه سیلی ویران کننده شده! هرروز از غصه می‌میرم و از اشک‌هایم جوانه می‌زنم... کجایید حالا... »

«رمان رهاننده»

 

[نگین.ب.پ]

<<کاش می‌فهمیدن محکم بودن هم تاوانی داره! یه وقت‌هایی انقدر خودت رو محکم می‌گیری که یهو متوجه می‌شی از درون، تموم استخون‌هات داره خورد می‌شه>>

" ابلیس‌یاغی، الهه‌ی‌ساقی"

 

[کاربر حذف شده 4468]

عشق مثل آب خوردنه هرچی بخوری بیشتر حریص‌تر می‌شی
هیچ مزه‌ای نداره ولی اگه نباشه خشک میشی می‌میری اگرم زیاد باشه دل درد میگیری....