پاکت‌نامه ◇پناه بی‌پناهان اثر Aynaz_Evil girl کاربر انجمن رمان بوک◇

[آیناز]

نام اثر: پناه بی‌پناهان
خالق اثر : Aynaz_Evil girl
ژانر: مذهبی، عاشقانه
خلاصه: تو پناه هرکسی که پناهی نداره. من هم به غیر از تو کسی رو ندارم. همیشه مراقبم بودی، در هر لحظه تو بودی و هستی تو من رو در بسیاری از موقعیت‌ها حفظ کردی.

 

[DLNZ]

عرض ادب و احترام خدمت نویسندگان گرامی
رمان‌بوک.
با تشکر برای انتخاب "رمان‌بوک" برای انتشار
آثار ارزشمندتان.

لطفاً پیش‌از نگاشتن، تاپیک زیر را به خوبی مطالعه کنید:
[قوانین ساب پاکت‌نامه]

پس از گذاشتن ۱۵ پارت از اثرتان، می‌توانید برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دفترخاطرات و پاکت‌نامه]

همچنین پس از گذاشتن ۱۵ پارت از اثرتان، می‌توانید برای آن درخواست تگ دهید:
[تاپیک درخواست تگ پاکت‌نامه و دفترخاطرات]

بعد از قرار دادن حداقل ۲۰ پارت، می‌توانید در تاپیک زیر، اعلام پایان کنید:
[تاپیک اعلام پایان دفترخاطرات و پاکت‌نامه]

با آرزوی موفقیت روزافزون
[تیم مدیریت تالار ادبیات]​

 

[آیناز]

من گدای حرمت، من نوکر کبوترای صحنت، چقدر خوبه که این حس در اعماق وجودم ریشه کرده. من دیونهٔ حرمت شده‌م حالم خرابه، می‌دونم همین نزدیکی هستی، ولی هر اندازه نزدیکم باشی باز هم دور هستش.

 

[آیناز]

من میان همه‌ی سکوت‌ها مرگم فرا رسیده است. تنها کسی که ضامن دل بی‌پناه همه ک.سَ هستی. برای تو فرقی ندارد که چه کسی هستم و یا که چه کاری را به غلط انجام داده‌ام. من دلم به ضمانت تو خوشحال شده و دوباره دلیلی برای تپیدن پیدا کرده است.

 

[آیناز]

دلم پر از حرف‌های ناگفته است. سکوت کردم و لبریز شد. حالا دیگر نمی‌دانم که چگونه سکوتم را بشکنم ولی سخن‌هایم با تو فرق دارد. من هیچ زمانی نمی‌توانم در برابر تو سکوت کنم.

 

[آیناز]

تحمل اینکه نزدیکم هستی و من از تو دورم سخت هست. دنبال بهانه می‌گردم ولی نیست. با چه بهانه‌ای می‌شود نبودم را توجیه کنم. من نادانی کردم تو بیا کمکم کن از این بیراهه نجات پیدا کنم.

 

[آیناز]

چقدر سخت هست که باشم اما من را نخواهی. چقدر سخت‌تر می‌شود که بی‌پناه بودم آمدم و خواهش کردم، ولی باز هم دستم نگرفتی. چه شده بود که من را در پناه امن خود راه ندادی؟!

 

[آیناز]

همه باشند و تو چهره پنهان کنی از من، همه بخواهند با تو باشند و تو با من باشی یکی دردناک و دیگری لذت بخش هست. من بشوم اهویی در پناه تو چقدر زیبا هست. ولی اگر روزی برای تو نقش آهو را بازی کنم من را رها می‌کنی تا نابود بشوم یا آغوشت را باز می‌کنی تا به آهوی واقعی تبدیل بشوم؟

 

[آیناز]

رهایم نکردی ولی افسوس اگر مانند کبوتران حرم تو اقا ماندگار نشوم افسوس اگر روزی پر بگشایم و پرواز کنم تا خانه افسوس اگر دل از بودن پیش تو بکنم من می‌خواهم بمانم ای سایه‌ی سرم من نوکرت هستم غلام سیاه سیه پوشتم.

 

[DLNZ]

«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.
[کادر مدیریت بخش ادبیات]​