عنوان: صدا با سکوت آشتی نمیکند
اثری از کاربر رمان بوک
نویسنده: آوا کوهی
ژانر: تراژدی، عاشقانه
ناظر: @ARALIYA
مقدمه:
در انحنای سکوت ماندهام،
در چارچوبهی بغض و ضربههای پیدرپی درد،
در پس اعتمادی کودکانه،
به اینکه روزی شاهین بخت بر شانهام خواهد نشست.
من حکایت آیندهای تاریک را... .
از خطوط کج و مَعوج دستانم خواندم و برای شنیدن حقیقتی تلخ،
از دروغی شیرین با نوای عاشقانه گذشتم!
چه شبها که تا صبح روی پیشانی تب کردهی قلبم،
پارچهای خیس تحمل بود.
اینک منم... .
در ابتدای راهی باریک و سردرگم چون تار مویی مجعد با کوله باری از دانستن و ندانستنها،
با شانههایی که استوارشان ساختهام،
با صدایی رسا و رها که با سکوت زمانه سر ناسازگاری برداشته است.
با دستهای کوچک و کفشهایی که شاید به پاهایم بزرگ باشد.
و تنها بدون عاشقانههایم،
همچون مسافری خسته از راه... .
***
اثری از کاربر رمان بوک
نویسنده: آوا کوهی
ژانر: تراژدی، عاشقانه
ناظر: @ARALIYA
مقدمه:
در انحنای سکوت ماندهام،
در چارچوبهی بغض و ضربههای پیدرپی درد،
در پس اعتمادی کودکانه،
به اینکه روزی شاهین بخت بر شانهام خواهد نشست.
من حکایت آیندهای تاریک را... .
از خطوط کج و مَعوج دستانم خواندم و برای شنیدن حقیقتی تلخ،
از دروغی شیرین با نوای عاشقانه گذشتم!
چه شبها که تا صبح روی پیشانی تب کردهی قلبم،
پارچهای خیس تحمل بود.
اینک منم... .
در ابتدای راهی باریک و سردرگم چون تار مویی مجعد با کوله باری از دانستن و ندانستنها،
با شانههایی که استوارشان ساختهام،
با صدایی رسا و رها که با سکوت زمانه سر ناسازگاری برداشته است.
با دستهای کوچک و کفشهایی که شاید به پاهایم بزرگ باشد.
و تنها بدون عاشقانههایم،
همچون مسافری خسته از راه... .
***
آخرین ویرایش: