جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {ژوان} اثر •دلارام نویسنده انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط DELARAM با نام {ژوان} اثر •دلارام نویسنده انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 714 بازدید, 15 پاسخ و 21 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {ژوان} اثر •دلارام نویسنده انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع DELARAM
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,542
19,733
مدال‌ها
17

نام اثر: ژوان
نویسنده: دلارام
ژانر: عاشقانه / تراژدی
ناظر: @vian
مقدمه:
از آویرِ میان برزخ می‌نویسم و همچنان از عشق تو حیران مانده‌ام. حسرت گرفتن دستانت در فراق شب‌های بی‌شمار به محال این‌که باز هم نقش چشمان تو را در قاب زندگی‌ام ببینم تینو‌ام کرده. ژوانم! به عهد خود بمان که هنوز در هیاهوی آغوش تو گم‌ شده‌ام.
* ژوان به معنای میعادگاە عاشق و معشوق
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,434
13,003
مدال‌ها
17
1683008322482 (1).png
عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,542
19,733
مدال‌ها
17
[ با یاد خالق چشم‌هایش ]
با خود گفتم قلم به دست گیرم و اعماق درونم را بر دست خود بنویسم... .
نه برای احساس مبهم که گاه با نام وداد و گاهی با زبانی ساده با کلمه‌ی کلیشه‌ای عشق آن را بیرون می‌ریزم و خود را رها می‌کنم. دلم آن‌چه می‌خواست کمی ملودی آرام و نجواهای نجیبانه بود‌. کمی لغزش‌های درونی که بگویم این‌ دیگر چه احساس تلخ و گسی است؟
من آماده‌ام تا خاکستر خاموش درونی را روشن کنم و آن را به فوران مجبور سازم... .
آماده‌ام تا این چشم‌های بسته با پارچه‌های کبود رنگ را باز کنم و بجویم چرا دهانم بوی مرگ می‌دهد‌! من خیلی وقت است رنگ زیبای این حیات‌را به خودت ندیدم... .
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,542
19,733
مدال‌ها
17
دلم هنوز در پی اشک‌های قیرگونی‌ست که آرام گونه‌هایم را ترک می‌کنند و بر روی قبرها خیمه می‌زنند... حرف‌هایی که در محاصره‌ی مشکلاتم از راه می‌رسند و برای همیشه جا خوش می‌کنند. پناه‌گاه این عصرهای رویایی‌ام تا امتداد شب می‌رود و او را برای لحظه‌ای خوابیدن بی‌تاب می‌کند.
همان نقطه‌ی سرخط فصل لغزش‌های کورکورانه قلبم هم خود شروعی زیباست اما پایانش تعریفی ندارد... .

همیشگی‌ام به یاد داشته باش که من واژه واژه شعر شدم تا تو را مانند مِی بنوشم و عطرت بر روی کاغذ‌های اشعارم را حس کنم.
 
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,542
19,733
مدال‌ها
17
همیشه می‌گفتند این ذهول ذهن‌ها نیازمند گذر زمان است ولی فهمیدم اشتیاق پنهان بامدادی که پشت پرده‌‌اش سکانسی از خاطرات ما عبور کند دل دیگر توان فراخ را ندارد.
تو را یافتم که درس تپش تند شهروا را بیاموزم ولی جز آشوب شدن افکارم چیز دیگری نصیب این جسم آشفته‌ام نشد... .
می‌دانی بی‌تردید و وقفه این عطر ناب تن تو در فضای آزاد در جریان‌ است و من را در هوای مسـتی غرق می‌کند.
دیده‌هایم را روی خوشی‌های ثانیه‌‌ای بستم و به خورشید ندای رفتن می‌فرستم تا قطرات کوچک باران صورتم را نوازش بدهند و به نوار‌های طولانی گذشته بفرستند.
 
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,542
19,733
مدال‌ها
17
دیگر نمی‌دانم در چه بهره‌ی زمانی هستم، فقط می‌دانم که به مرور سوی چشمانم کم می‌شود، دستانم می‌لرزند و بعد از اندکی این گیتی تلخ را ترک می‌کنم. از شدت افکار درهم و پریشان گه آرام می‌گریم و بعد از اندکی از شدت گرفتگی شهروا قهقهه می‌زنم. من دقیقاً همان جمله‌ی "معلق در قهقرای جنون" هستم... . در شامگاهان به عکس‌ها خیره می‌شوم و بعد مدتی تلخندی بر روی لب‌هایم شکل می‌گیرد.
حالا فهمیدم که برای برگشتن و ساختن زندگی دوباره خیلی دیر شده و من در میان برزخ سوزناک اسیر شده‌ام.


* معلق در قهقهرای جنون: ناشناس
 
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,542
19,733
مدال‌ها
17
احساس می‌کنم در لحظات آخر خیلی ناتوان شده‌ام. دیگر نمی‌توانم بی‌تردید تماشایی‌ترین تصویر گیتی‌ام را بر قلم بکشم، عاشقی که در فقدان معشوقش رخت سیاه بر تن کرده و به وقت دلتنگی بر مزار پوشیده از گلش حاضر می‌شود و اندکی بعد ناگهان طمع گس نافرجامی شیفتگی را احساس می‌کند... برای من مانند جایی در میان دکمه‌های شل شده‌ی احساس است.
 
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,542
19,733
مدال‌ها
17
بار دیگر در بامداد قم*ار، دست این زندگی را به تو واگذار کردم و به کنج‌های خلوت بازگشتم. اندوه‌های کوچک و بزرگم به سرزمین‌های بی‌مرزی تبدیل شده و دیگر کنترل توقف ندارد.
مانند همیشه روزها در گذر و من در انتظار کابوس‌های شیرین شب‌های کودکی‌ام مانده‌ام. زمانی که دیگر دقدقه‌ام دیدن یک لبخند آرامش‌بخش از تو نبود.
 
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,542
19,733
مدال‌ها
17
دوباره صدای موسیقی و نجواهای آرام تو در گوشم پیچیده است. امروز در ایوان آرزوهایم تنها تمنا کردم لحظه‌ای فقط بتوانم بی‌وقفه به آغوشت باز گردم. از همان لحظه می‌دانستم به سرآغاز راهی قدم برداشتم که پایانش را باید بدون تو تجربه کنم. من می‌دانستم و باز هم این آینده کوتاهم را به آتشی سوزان کشیدم.
گاه احساس می‌کنم نیازی به قبرستانی درون وجودم دارم و محتاج برای چیزهایی که درونم می‌میرند.
 
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,542
19,733
مدال‌ها
17
درست با آمدنت انقلاب خونین به راه افتاده بود، خونین‌تر از تمام انقلاب‌های تاریخ، انقلابی آزادی‌‌خواهانه ملول از احساسات و عواطف درونی... . بعد از سال‌ها استکبار و خفقان از بند اسارت رهایی یافتم، می‌توانم بگویم وداد سال‌های جفا. اما با جنگی طوفانی دوباره به بند کشیده شدم، تو را از دست دادم و برای همیشه به یادگاری‌‌های صندوقچه چوبی‌ات بازگشتم.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین