- Mar
- 3,438
- 38,888
- مدالها
- 13
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدمآنچه از دریا به دریا می رود
از همان جا کامد، آنجا می رود
نقشی به یاد روی تو برآب میزدم
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!دیشب به سیل اشک ره خواب میزدمآنچه از دریا به دریا می رود
از همان جا کامد، آنجا می رود
این همه شهد و شکر از سخنم میریزدآمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟
دوستش داری و سرگیجه ای و سر گرداناین همه شهد و شکر از سخنم میریزد
اجر صبریست کز آن شاخه نباتم دادند
به قول کاپی🙂
نبسته ام به ک.س دلدوستش داری و سرگیجه ای و سر گردان
دل من ! آن دل ِآرام مرا برگردان...
نشود فاش کسی آنچه میان من و توستنبسته ام به دل
نبسته به من دل
چو تخته پاره بر موج
رها رها رها من
تو مو می بینی و مجنون پیچش مونشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
تو درياي من بودي آغوش وا كنو چه زیباست تو را داشتنت
هر چه باید همه را داشت تنت
من حسودم که تو باید با من
ولی افسوس همه ی شهر تو را داشتنت
دلی کز معرفت نور و صفا دیدتو درياي من بودي آغوش وا كن
كه مي خواهد اين قوي زيبا بميرد
دانی که چرا سرّ نهان با تو نگویم؟دلی کز معرفت نور و صفا دید
به هر چیزی که دید اوّل خدا دید
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک