- May
- 67
- 130
- مدالها
- 1
در وادیِ من چشم چرانی کردندترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
در صحن ِ حَرم تکه پرانی کردند
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!در وادیِ من چشم چرانی کردندترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
یک مرد که از چشم تو افتاد شکستدانی که چرا سر نهان با تونگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشقیک مرد که از چشم تو افتاد شکست
مرد است ولی خانه ات آباد، شکست
مجنونم و خون در دهنم می رقصدتا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم
دیگرم، از پی دویدن بهر چیست؟
وین همه، رختم دریدن بهر چیست؟
من باشم و وی باشد و می باشد و نیترسم از مرگ بیشتر میشد
تا تبر روی دوش چرخاندم
هر درختی که ضربهای میخورد
زیر آوار درد میماندم... .
من باشم و وی باشد و می باشد و نی
کی باشد و کی باشد و کی باشد و کی
هر نا ک.س و ک.س مي کند آزار دل منیک بی کجا درمانده از هر جا
سیلی خورِ ژن های خودکامه
صندوقِ پُستِ پَستِ بی نامه
یک واقعا در جهل علامه
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک