نویسنده:
@ILLUSION
به نام خالق قلم
عنوان رمان: بسیار خوب همانند همیشه نقد را از نام رمان آغاز میکنیم. نام رمان شما زیرنوار مرگ بود. اسم اندازهی استانداردی داشت و قطعا میتوان در کلمهی مرگ ژانر جنایی را یافت و ردی از ژانر پلیسی هم پیدا کرد. همچنین واژهی زیرنوار من را یاد این نوارهای زردی که پس از قتل دور محل جنایت میبندند میانداخت و با بدنه نیز ارتباط خودش را حفظ کرده بود. تنها نکته قابلتوجهی که به چشم میآمد کلمهی مرگ بود که در بسیاری از نام رمانها استفاده شده و با تکراری بودنش باعث کسب سی درصد کلیشه در اسم میشد. درکل رمان شما از اسم متوسط رو به بالایی برخوردار بود.
ژانرها: ژانر جنایی در قتلهای وحشیانه شکنجهواری که قاتلمان انجام میداد هویدا بود و ژانر پلیسی هم در کارهایی که سبحان و تیم دایرهی جنایی برای یافتن او و دستگیری دیگر خلافکاران میکردند جولان میداد؛ اما ژانر تریلر آنقدر که باید و شاید پررنگ نبود. رمان شما هیجانی نداشت که آدرنالین خواننده را بالا ببرد و ضربان قلبش را به هزار برساند؛ همچنین اتفاق هیجانانگیزی برای قاتل ما نیوفتاد و این ژانر کمرنگ شده بود. با این حال رمان شما روند معماگونهی جالبی داشت و پیشنهاد من به شما این است که ژانر معمایی را نیز به ژانرهای موردنظر اضافه کنید.
خلاصه: خلاصهی شما اندازهی متناسبی داشت. با ژانرها و بدنه نیز ارتباط زیبایی گرفته بود. در خلاصهی شما از کلمات سادهای استفاده و تمام داستان را لو نداده بود. آرایهی تضاد خاصی در خلاصه دیده میشد که به دل مینشست. همچنین کنجکاوکننده بود و معلومات و مجهولات اندازهای داشت. درکل رمان شما از خلاصهی قویای برخوردار بود.
جلد: جلد شما یک زن بود که روی صندلی نشسته و سیگار میکشید. جلد ارتباط قابلمشاهدهای با ژانر جنایی و پلیسی داشت و فونت اسم که یک سوختگی بود روش قتل قاتل را به یاد ما میآورد که باعث میشد جلد با بدنه ارتباط بسیار خوبی بگیرد. فونت و چینش مناسب بود و تکست جلد با ژانرها و بدنه ارتباط داشت. درکل جلد زیبایی داشتید.
مقدمه: مقدمهی شما از متن زیبایی برخوردار بود و ارتباط محسوسی با ژانرها و بدنه داشت. علاوه بر این تعلیق و کنجکاوکنندگی لازم را برای خواننده داشت. همچنین مقدمه کلیشهای نبوده و برای مخاطب قابلدرک بود. درکل از مقدمه زیبایی برخوردار بودید.
آغاز: شروع رمان شما با کشته شدن شکنجهوار آن باغبان در بزرگراه تهرانپارس و سوزانده شدنش و درآخر هک علامت خاصی روی شاهرگش توسط قاتل شروع و با خبردار شدن خبرنگاران و پلیس ادامه یافت. شروع کلیشه نبود؛ اما کمی ساده بود. ای کاش بیشتر به آن پروبال میدادید، با این حال هک آن نشانهی عجیب روی شاهرگ و حرکات و رفتار فاتل برای خواننده جلب بود. درکل از شروع متوسط رو به بالایی برخوردار بودید.
میانه: میانهی رمان شما شامل قتلهای پیدرپی و مشابه قاتل با آن نشانهی مثلثی روی شاهرک ادامه یافت. وقتی مرد سی و پنج سالهی دیگری در اکباتان به همان روش وحشیانه و با همان نشانه به قتل رسید رمان نقطهی اوج خود را نشان داد و خواننده پیش خودش فکر کرد: نکند قاتل میخواهد پلیس را به سوی خود جذب کند؟ میانه و نقطه اوج ماهرانه و زیرکانهای داشتید. تبریک میگویم.
باورپذیری: باتوجه به ژانر جنایی اتفاق غیرقابلباور و عجیبی در طول رمان نیوفتاد و در این بخش موفق عمل کردهاید. تبریک میگویم.
دیالوگ و مونولوگها: خوشبختانه رمان شما نه دیالوگمحور بود و نه مونولوگمحور. دیالوگ هر شخصیت با دیگری تفاوت داشت و مونولوگها اطلاعات خوبی به ما میدادند. ایراد خاصی در این بخش نداشته و میشود گفت موفق عمل کردهاید؛ اما کاش در دیالوگها توصیفی از مکان یا چهرهها میذاشتید برای مثال:
- برای اینکه هیکل باریکت رو به نمایش بذاری چطور اون لباس تنگ قرمز رو تحمل میکنی؟
یا
- چشمهای آبی و اشکآلودت غم ندارن، درد دارن.
این یه مثال از توصیف لباس و چهره در دیالوگ است.
زاویه دید: زاویه دید رمان شما سومشخص بود و در طول رمان تغییری نکرد. همچنین نوع و زمان فعلها یکدست بود و ایراد خاصی در این بخش نداشتید و موفق عمل کردهاید؛ تبریک میگویم.
بافت: بافت رمان شما مونولوگ ادبی و دیالوگ محاوره بود. بافت یکدستی داشتید اما دو نکته خودنمایی کرد که یکی تکرار فعل بود برای مثال:
بعد از او سرگرد تمام سبحان خدری بود. او کارآگاه زبدهای نیز بود که به سرعت در حل پروندههای پیچیده مشهور بود.
در این جملات چندین بار از فعل بود پشت سر هم استفاده کردهاید درحالی که با کمی خلاقیت میتوانید فعل دوم را تغییر دهید تا تکراری نباشد. مثلا بنویسید:
او کارآگاه زبدهای نیز بود که به سرعت در حل پروندههای پیچیده مشهوریت داشت.
دومین چیزی که نظرم را جلب کرد دوگانگی نثر در این دیالوگ محاوره بود:
سعیام رو میکنم.
ما در لحن محاوره ام و اش برای کلمات نداریم و نحوهی درستش این است:
سعیم رو میکنم.
درکل در این بخش متوسط عمل کردید.
سیر رمان: سیر رمان درکل سرعت متعادلی داشت؛ اما من به شما پیشنهاد میدهم هر چه زودتر سرنخهای بیشتری از قاتل به پلیسها بدهید تا خواننده از خواندن رمان خسته نشود. برای جلوگیری از کند شدن سیر رمان کمی هیجان به آن اضافه کنید.
کشمکش تعلیق: کشمکشهای بیرونی از جمله فردی و فرافردی در قتلها و کار پلیس قابلمشاهده بود. همچنین کشمکشهای درونی در جمله فیزیکی و روحی در بیماریهای روانی قاتل و شکنجههایش بر مقتولانش دیده میشد. تعلیق هم سرنخهای خاصی بود که قاتل از خود به جا میگذاشت. درکل از کشمکشهای زیبا، خوب و بسیاری برخوردار بودید.
توصیفات:
چهره: دربرابر توصیف چهرهتان تنها دو کلمه میگویم: عالی و بینقص! چهرهها به طرز زیاد و غیرمستقیمی لابهلای متن توصیف شده بود و به خوبی در خاطر خواننده میماند. تبریک میگویم در این بخش بسیار موفق عمل کردهاید.
مکان: درخصوص توصیف مکان نیز همانند چهرهها عمل کردهاید. بسیار زیبا، زیاد و غیرمستقیم آنها را لابهلای متن توصیف کردهاید و همچنین توصیف مکانتان مسلسلوار نبود و در ذهن خواننده میماند. تبریک میگویم، در این بخش نیز به زیبایی عمل کردهاید.
صدا و آواها: نوع صدا و آواها قبل از حرف زدن شخصیت و صداهای اشیا نیز لابهلای متن به شیوایی توصیف شده بود؛ اما عالیتر میشد اگر دور یا نزدیک بودن صداها نیز توصیف میشد. درکل در این بخش هم عمل مطلوبی داشتید.
احساسات: متاسفانه در این بخش کمی سردی نشان داده بودید. کاش کمی از احساس قاتل صحبت میکردید یا کمی از احساسات سبحان و تیمش میگفتید. در این بخش جای پیشرفت دارید و پیشنهاد میکنم احساسات را بیشتر و گرمتر توصیف کنید.
شخصیتپردازی: متاسفانه شخصیتپردازی کاملی نداشتید. من جز بیرحم بودن قاتل هیچچیز از شخصیتها نفهمیدم مثلا اینکه سبحان یا هر یک از اعضای تیمش چه شخصیتی دارند. کاش کمی در رفتارهای شخصیتها شخصیت آنها را هویدا کنید تا خواننده بهتر بتواند با آنها ارتباط برقرار کند.
ایده و پیرنگ: ایده چه بود؟ ایده درباره قاتلی بود که مقتولانش را به طرز شکنجهوار و با علامت خاصی که یک مثلث ناقص بود میکشت و پلیس دایرهی جنایی روی این اتفاق متمرکز شده بود. ایدهی نو و جالبی داشتید؛ اما کاش کمی به آن شاخ و برگ هم بدهید تا پردازش بهتری داشته باشید و ایده برای خواننده جذابتر شود. ایده بسیار نو و زیبا بود؛ اما هنوز جای کار دارد.
ایرادات نگارشی: علائم نگارشی به خوبی در رمان شما رعایت شده بود و فقط یک ایراد جزئی به چشم میآمد. جایی در مونولوگ نوشته بودید تیماش و باید در این باره بگویم در لحن ادبی فقط کلماتی که آخرشان حرف ه یا ش باشد اش یا ام همراه با نیمفاصله میگیرند. جز این ایراد کوچک ایراد خاصی دیده نشد.
سخن آخر منتقد: هیچ رمانی بینقص نیست و نقد صرفاً برای پیشرفت شماست. از خواندن رمان زیبایتان نهایت لذت را بردم.