با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!با عرض معذرت از حضارخود خودشه
البته، اینکه الان حواس همه پی اون دو ژانره بیتأثیر نیست که فکر کنیم جناییه بیشتر:/جان خودم بیشتر جنایی و معمایی شده تا طنز:/
والا من گفتم همون اسپویل اول حدس میزنینجان خودم بیشتر جنایی و معمایی شده تا طنز:/
بیا بگو کیه، من تا فهمیدنش باید هی چشم به تاپیک بمونم ببینم کِی پارت میذاری؟والا من گفتم همون اسپویل اول حدس میزنین
اصلا قصد نداشتم انقدر پیچیدش کنم😂🥂
چرا؟😂🥂با عرض معذرت از حضار
در حدی مقتول چرت بود که عمرا کسی ذهنش سمتش میرفت
من حتی الان که گفتین کیه باز ذهنم نمی تونه قبول کنه
داداش گفتیم دیگه/:بیا بگو کیه، من تا فهمیدنش باید هی چشم به تاپیک بمونم ببینم کِی پارت میذاری؟
آهابه نام خالق هفتتیر و قلم
حقیقتاً هدفم از زدن این تاپیک این بود که همراه با دنبال کردن اثر به دلیل جو معمایی کاربران با پیش رفتن رمان کمکم حدسیات خودشون رو درباره اینکه مقتول داستان "مقتول دانشگاه رمانبوک" واقعا کیه بگن تا هیجان داستان بیشتر بشه.
(خودم میدونم پرنده هم قرار نیست پر بزنه اینجا/:)
لینک داستان:
یادتان باشد هر کدام از شما میتوانید به اندازهی کاراگاه خبره داستان، کارآگاه آیناز در حل این پرونده موثر باشید!![]()
داستان کوتاه - [مقتول دانشگاه رمانبوک] اثر «آیناز کاربر رمانبوک»
نام داستان: مقتول دانشگاه رمانبوک ژانر: طنز/جنایی_معمایی/فانتزی نویسنده: آیناز گپ نظارت: (S.O.W(7 خلاصه: شاید شما فکر کنید دانشگاهها و مدارس کسالتبارترین مکانهای جهان هستند؛ اما دانشگاه رمانبوک استثنای این قاعده است. خون از در و دیوارهای دانشگاه رمانبوک میچکد و نویسندگان آنقدر ساده و...forum.romanbook.ir
هیچکس تنها نیست، همرا... عه نه:| بله
منتظر حدسیات شما خوانندگان عزیز هستیم.
خب تو گفتی خیلی تو چشمهچرا؟😂🥂
این روزا از من بیشتر حرفاش سوژست😂🥂خب تو گفتی خیلی تو چشمه
جاستین کجا تو چشمه بنده خدا
ما که پول نداشتیم دماغامان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک