درخواست •° تعیین ناظر و تأیید اثر°•

[ALVIN]

اسم رمان: محله‌ی خفناک مختاری
ژانر: جنایی_ تراژدی_ معمایی
نویسنده: مهسا

خلاصه: اینجا محله‌ی مختاریست اما در درون خفقان آن چه چیزی اتفاق افتاده است؟ میان راز های خفناک چه قتلی رخ داده است؟ آیا کسی می‌داند آن دختر چگونه کشته شده است اما اینک رازی از رئیس محله هادی در می‌آید.
هادی کیست؟ پرونده قتل دخترش با محله ی مختاری چه ارتباطی دارد؟
الان نگاه همه‌ی محله به خانم وکیل است آیا خانم می‌تواند از کارهای دایی اش چیزی دستگیر کند؟ این ریسمان قتل دختر دایی اش گریبان عمق کارش می‌شود این دیواره‌ی مرگ تمام راز و رمز هایش چگونه برملا می‌شود؟

 

[_ نفس _]

اسم رمان: محله‌ی خفناک مختاری
ژانر: جنایی_ خانوادگی_ درام
نویسنده: مهسا

خلاصه: اینجا محله‌ی مختاریست اما در درون خفقان آن چه چیزی اتفاق افتاده است؟ میان راز های خفناک چه قتلی رخ داده است؟ آیا کسی می‌داند آن دختر چگونه کشته شده است اما اینک رازی از رئیس محله هادی در می‌آید.
هادی کیست؟ پرونده قتل دخترش با محله ی مختاری چه ارتباطی دارد؟
الان نگاه همه‌ی محله به خانم وکیل است آیا خانم می‌تواند از کارهای دایی اش چیزی دستگیر کند؟ این ریسمان قتل دختر دایی اش گریبان عمق کارش می‌شود این دیواره‌ی مرگ تمام راز و رمز هایش چگونه برملا می‌شود؟

@F.S.Ka

 

[ALVIN]

اسم رمان: جنگ جهانی اول
ژانر: تاریخی _ سیاسی
نویسنده: AlVIN

خلاصه: اینک جنگ برابری مرگ است در خوانگاه متروک ایران تنها و بی‌طرف با ضالمان شمرود متفقین می‌جنگد این انگلیس و فرانسه و روسیه و آمریکا به بالین جنگ ایران می‌روند و این است کشور تنها و تار و بور ما که دست تنها به شفاعت خسارت ها می‌رود ایران در جنگ جهانی دوم در اتش عقب ماندگی و سیر بی غذایی تیر می‌کشاند و باید دید پیروز میدان کیست؟ آیا ایران دوباره سر پا می‌شود؟ حالا کیست که به کمک ایران بیاید؟ رمز و خواسته های ایران چیست؟ آیا در این میان کدام سردار دلیر به فراخوان متفقین پیش می‌رود

 

[_ نفس _]

اسم رمان: جنگ جهانی اول
ژانر: تاریخی _ سیاسی
نویسنده: AlVIN

خلاصه: اینک جنگ برابری مرگ است در خوانگاه متروک ایران تنها و بی‌طرف با ضالمان شمرود متفقین می‌جنگد این انگلیس و فرانسه و روسیه و آمریکا به بالین جنگ ایران می‌روند و این است کشور تنها و تار و بور ما که دست تنها به شفاعت خسارت ها می‌رود ایران در جنگ جهانی دوم در اتش عقب ماندگی و سیر بی غذایی تیر می‌کشاند و باید دید پیروز میدان کیست؟ آیا ایران دوباره سر پا می‌شود؟ حالا کیست که به کمک ایران بیاید؟ رمز و خواسته های ایران چیست؟ آیا در این میان کدام سردار دلیر به فراخوان متفقین پیش می‌رود

@اورانوس

 

[لیلیت]

رمان: مار‌اَفسای
ژانر: عاشقانه، فانتزی
نویسنده: زیبا سعیدی
خلاصه: این داستان درموردِ دخترِ جوانی‌ست به نامِ افسون که به تازگی در شیرینی فروشی‌ِ مشغول به کار شده. یک شب حین رفتن به خانه یک مارِ بزرگِ سفید رنگی روبه‌رویش با حالتی تهاجمی پدیدار می‌شود و... .

 

[GHOGHA.YAGHI]

رمان: قلمروی درندگان
ژانر: فانتزی، طنز
نویسنده: سارا بهار

خلاصه:

نیلگون و رُزالین بی‌خبر از گذشته و آینده، وارد مسیری میشن که زندگی آروم و نُرمال‌شون رو تغییر میده... .
تغییری نزدیک به واقعیت؛ اما زاده‌ی تخیل!
جهان در گروی ویروسی فجیع، آلفایی با قدرت طلسم شده، بتایی که باید از دوازده خان هرکول بگذره برای شکستنِ طلسم.

 

[شاهدخت]

رمان: مار‌اَفسای
ژانر: عاشقانه، فانتزی
نویسنده: زیبا سعیدی
خلاصه: این داستان درموردِ دخترِ جوانی‌ست به نامِ افسون که به تازگی در شیرینی فروشی‌ِ مشغول به کار شده. یک شب حین رفتن به خانه یک مارِ بزرگِ سفید رنگی روبه‌رویش با حالتی تهاجمی پدیدار می‌شود و... .

@🌱YASNA.B🐢

 

[شاهدخت]

رمان: قلمروی درندگان
ژانر: فانتزی، طنز
نویسنده: سارا بهار

خلاصه:

نیلگون و رُزالین بی‌خبر از گذشته و آینده، وارد مسیری میشن که زندگی آروم و نُرمال‌شون رو تغییر میده... .
تغییری نزدیک به واقعیت؛ اما زاده‌ی تخیل!
جهان در گروی ویروسی فجیع، آلفایی با قدرت طلسم شده، بتایی که باید از دوازده خان هرکول بگذره برای شکستنِ طلسم.

@Rasha_S

 

[fatemeh.ha]

نام اثر:دلسای ناآرام
نویسنده:فاطمه حسنوند
ژانر:عاشقانه،اجتماعی
خلاصه:دردها سقوط خود را بر تن بی‌جانم شلاقانه میکوبند و مرا در تنگنای زندگی آغشته به درد رها میسازند که گاهی اوقات حس میکنم خدا نیز مرا از بین بنده‌های خود نمی‌داند...اما گاهی این‌گونه نمیشود که تو میخواهی،گاهی خدا کسانی را سد راهت قرار می‌دهد که یا مرهم میشوند یا تجربه‌ای دردناک....

 

[شاهدخت]

نام اثر:دلسای ناآرام
نویسنده:فاطمه حسنوند
ژانر:عاشقانه،اجتماعی
خلاصه:دردها سقوط خود را بر تن بی‌جانم شلاقانه میکوبند و مرا در تنگنای زندگی آغشته به درد رها میسازند که گاهی اوقات حس میکنم خدا نیز مرا از بین بنده‌های خود نمی‌داند...اما گاهی این‌گونه نمیشود که تو میخواهی،گاهی خدا کسانی را سد راهت قرار می‌دهد که یا مرهم میشوند یا تجربه‌ای دردناک....

@لِئا :)