به نام خالق قلم
عنوان: حتف شوریدهوار
نوشته:
@Raaz67
عنوان:
حتف شوریدهوار، از دو واژه تشکیل شده است. حتف به معنای مرگ و شوریده به معنای آشفته، منقلب، شیفته، عاشق و شیداست. پس حتف شوریدهوار به معنای مرگ عاشقانه است. عنوان کلیشهای ندارد و جذابیت خوبی برای خواننده دارد. همچنین عنوان از نظر حجم مناسب است.
عنوان با ژانرهای تراژدی و عاشقانه ارتباط بسیار خوبی دارد. همچنین با خلاصه، مقدمه و سیر رمان هماهنگ است.
ژانر:
ژانرهای انتخابی عاشقانه و تراژدی است. ژانر اصلی بر حسب اولویتبندی نویسنده، ژانر عاشقانه است که تا اینجای داستان میتوان به علاقه خاص ارغوان به شهاب اشاره کرد و یا علاقه احمد به ارغوان. در حال حاضر تراژدی چندانی بر فضای داستان حاکم نیست. شاید بتوان این تراژدی را در ناامیدی ارغوان نسبت به عشق شهاب مشاهده کرد و یا ناراحتی او از مرگ مادرش، ورشکستگی پدرش و اوضاع نابهسامان مالی که در آن گرفتارند اما به نظر میرسد هنوز برای قضاوت در این زمینه زود است و باید منتظر ادامه رمان بود. همچنین نویسنده عزیز باید در نظر داشته باشد که ژانر تراژدی به آثاری تعلق میگیرد که پایان تراژیکی داشته باشند.
خلاصه:
خلاصه به زبان ادبی نوشته شده و حجمش استاندارد و مناسب است. در ابتدای خلاصه به ژانر عاشقانه اشاره شده است و در انتها با آوردن عبارت " کیش و مات" به تراژدی میرسد. خلاصه جذابیت و ابهام کافی را برای جذب خواننده دارد و لو دهنده سیر داستان نیست. همچنین خلاصه با مقدمه و سیر داستان ارتباط خوبی دارد.
جلد:
تصویر جلد، فضایی از یک قبرستان است در هوای بارانی، سنگ قبری که در جلوی تصویر قرار دارد گردنبندی دارای قاب رویش قرار گرفته است. در داخل قاب گردنبند هم عکسی از زن و مردی جوان قرار دارد. تصویر قبرستان به ژانر تراژدی و عکس زن و مرد داخل قاب گردنبند هم به ژانر عاشقانه اشاره دارد. فونت به کار رفته هم زیباست و رنگ و چینشش با تصویر هماهنگ است. بیت شعر درج شده در بالای جلد هم زیباست و از جذابیت خوبی برخوردار است و به خوبی به ژانر عاشقانه اشاره دارد. مخصوصا بیت اول یعنی"مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم"، با فضا و حال و هوای قبرستان به خوبی هماهنگ است.
مقدمه:
متنیست به زبان ادبی که توسط خود نویسنده نوشته شده، کلیشهای ندارد و از اندازه استاندارد برخوردار است. آوردن "نامه" و "غریبه" در مقدمه به فرد غریبهای که در داستان با ارغوان از طریق نامه در ارتباط است اشاره دارد و جزئیاتی از سیر رمان را به صورت مبهم در خود دارد و جذابیت خوبی برای خواننده دارد. مقدمه با اینکه اشارهای به ژانر عاشقانه دارد اما به ژانر تراژدی نپرداخته است و با اینحال با سیر داستان ارتباط خوبی دارد.
آغاز:
داستان از جایی آغاز میشود که ارغوان برای فردی که نمیداند کیست نامه مینویسد. کاری که دو سال است انجام میدهد بیآنکه بداند مخاطب نامهاش کیست یا حتی آدرسی از او داشته باشد. غریبه آشنایی که در این دو سال دورادور هوای او را داشته و حتی برایش پول میفرستد.
آغاز کلیشهای ندارد و قلم خوب نویسنده جذابیت خوبی را در آن ایجاد کرده است و در همان ابتدا تعلیق خوبی را وارد داستان کرده است. اینکه فرد غریبه کیست و به چه علت به ارغوان کمک میکند.
آغاز بیشتر با ژانر درام هماهنگ است و کمی هم معما گونه است. در واقع شروع داستان با مشکلاتی که مهمترینش بیپولیست آغاز میشود که تا حدی میتواند تراژدی هم باشد. آغاز با محتوای داستان ارتباط بسیار خوبی دارد.
میانه:
داستان اوج و فرودهای مناسبی دارد و به دور از کلیشه است.
اوج داستان تا اینجا که داستان نوشته شده مربوط به لحظهایست که ارغوان به دعوت احمد در کافیشاپی نشستهاند و احمد از ارغوان تقاضا میکند تا به او برای نشان دادن عشق و علاقهاش زمان بدهد در حالیکه ارغوان درگیر علاقهاش به شهاب است، در همان لحظه شهاب را با زنی که بازوی او را در دست گرفته در پیادهروی خیابان میبیند.
قلم زیبای نویسنده عزیز نقطه عطف داستان است. به تصویر کشیدن احساسات متفاوتی که در لحظه به سراغ ارغوان میآیند به خوبی این موضوع را نشان میدهند.
میانه تا اینجا با ژانر عاشقانه و تراژدی در ارتباط بوده است.
سیر رمان:
سیر رمان متعادل پیش میرود، نه کند است و نه تند که خواننده را گیج یا خسته کند. فراز و فرودها مناسبند و شخصیتها به مرور و در زمان مناسب وارد داستان میشوند و نقش خود را ایفا میکنند.
مونولوگها و دیالوگها:
تناسب بین دیالوگها و مونولوگها به خوبی رعایت شده است.
در دیالوگها و مونولوگها از علائم نگارشی مناسب با حالت و نوع بیان جمله استفاده شده است که به درک و فهم بهتر آنها کمک میکند و دیالوگ شخصیتها از همدیگر متمایزند.
لحن و بافت:
لحن داستان درحالت مونولوگهای ادبی و دیالوگهای محاورهای است و این امر در همه پارتها رعایت شده است و پرش لحن در آنها دیده نمیشود.
شخصیت پردازی:
به توصیف شخصیت که شامل شخصیت پردازی درونی یا رفتاری و همچنین بیرونی و ظاهریست گفته میشود. شخصیت پردازی درونی به خوبی صورت گرفته است. آنقدر که میتوان شخصیتها را از هم تفکیک کرد و برایشان خصوصیات خاصی قائل شد.
"بارها مهربانی و توجهاتش را برای همه دیده بود. وصف مردانگی و اخلاق مردم داریش را از پدرش بارها شنیده بود."
در اینجا شاهد توصیف اخلاق مردمدارانه شهاب هستیم. چیزی که با کمی جلوتر رفتن در سیر داستان کاملا برای خواننده هم مسجل میشود.
توصیف شخصیت بیرونی هم صورت گرفته است اما در بعضی قسمتها توصیفات کامل و مناسب هستند. در برخی جاها به مرور و کمکم این اتفاق افتاده و در برخی جاها هم توصیف کاملتری صورت گرفته است.
"زن در حالی که موهای فر و طلایی بیرون آمده از شال یاسیاش را به داخل میفرستاد، کش چادرش را جلوتر آورد و..."
توصیفات:
توصیفات مکان هم به خوبی صورت گرفته است.
"سر چرخاند و با دیدن درب کارگاه که نیمه باز بود خیالش راحت شد. با احتیاط از خیابان گذشت و درب شیشهاش را که کرکرهی بالایش تا انتها بالا رفته بود را بیشتر باز کرد و وارد کارگاهشان شد. از کنار اَره میزی گذشت و نگاهی به چپ و راست کرد. هر چه چشم دوخت آقا شهاب را در کنار میزهای کاری که پر بود از چوب و اره و چکش و باقی وسایل نجاری نیافت. جلوتر رفت و از خم راهرو مانند کارگاه گذشت و در مقابل دستگاه فرز نجاری ایستاد"
توصیفی از دیدگاه ارغوان از کارگاه صنایع چوبی پدرش و شهاب که به خوبی انجام گرفته است.
توصیف صدا و آوا در سیر داستان به خوبی دیده میشود و به نظر میرسد با سیر متعادل داستان تناسب خوبی دارد. برای مثال:
"همزمان صدای زنگ لایت موبایلش بلند شد، با دیدن نام زهره دستی به صورت مهتابیاش زد و بدون توجه به صدای بوق ماشینها بدوبدو میان خیابان دوید. با صدای جیغ دلخراش ترمز رانندهی پراید و چندین بوق پشت سرهم، دست روی قلب پرکوبشش گذاشت و..."
توصیف احساسات و هیجانات خیلی خوب پرداخته شده است. توصیف هیجانات درونی شخصیتها مثل خشم، نگرانی، نفرت و... در سیر داستان تاثیر به سزایی دارد و خواننده را با شخصیتها آشنا و همراه میکند و این به خوبی در سیر داستان رعایت شده است. برای مثال:
"با خجالت روی صندلی نشست و در حالی که کیفش را روی جای خیس شدهی مانتواش میگذاشت با نفس عمیقی خجالتش را کنار زد و در حالیکه لبان کالباسیاش را با زبانش تر میکرد جواب داد."
توصیفی از رویارویی ارغوان با شخصیت شهاب که همیشه با دیدنش احساسات عاشقانهاش درباره او، در او احساس شرم و خجالت را میآفریند.
به طور کلی میتوان گفت توصیفات به خوبی صورت گرفتهاند اما به نویسنده عزیز پیشنهاد میشود کمی از توصیفات ریز حرکات بکاهد چرا که میتواند بر جذب مخاطب تاثیر داشته باشد.
زاویه دید:
داستان توسط سوم شخص یا راوی تعریف میشود. انتخاب نویسنده برای استفاده از سوم شخص با توجه به ژانرهای انتخابی و سیر داستان کاملا مناسب و بهجا است و این انتخاب، دست نویسنده عزیز را برای ایجاد کشمکش و تعلیق و توصیفات مناسب به خوبی باز گذاشته است.
کشمکش و تعلیق:
داستان اوج و فرود مناسبی دارد و میتواند به خوبی ذهن خواننده را به خود مشغول کند. از همان ابتدا وجود شخصی ناشناس ذهن خواننده را درگیر خودش میکند و پس از آن هم تعلیقهای دیگری در سیر داستان وجود دارند.
کشمکش و تعلیق بیرونی بین شخصیت ارغوان با بقیه شخصیتها و اتفاقاتی که در حال رخ دادن است به خوبی دیده میشود.
به کشمکش و تعلیق درونی هم به خوبی پرداخته شده است. ارغوان مدام در افکار خود با نگرانیها، ترسها، غمها و... دست و پنجه نرم میکند.
ایده و پیرنگ:
ایده داستان، درباره دختریست به نام ارغوان که چند سالیست مادرش را از دست داده و با پدرش زندگی میکند. طی اتفاقاتی پس از فوت مادرش، پدرش ورشکست میشود و همه چیزش را از دست میدهد. حضور شهاب و شراکتش با پدر ارغوان اوضاع را بهتر میکند اما ارغوان کمکم به شهابی که از او دوازدهی سالی بزرگتر است علاقمند میشود. از طرفی وجود شخص ناشناسی که با ارغوان از طریق نامه در ارتباط است و به او کمک مالی میکند و دورادور هوایش را دارد بخش معمایی و هیجانی داستان است.
ایده کلیشه ندارد و سیر روایت داستان و قلم خوب نویسنده آن را تحتالشعاع قرار میدهد و به روایت زیبایی از آن میپردازد که جذابیت خوبی دارد و خوانندگان علاقمند به ژانرهای عاشقانه را به خوبی به خود جذب میکند.
ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی چندان در متن وجود ندارند؛ علائم نگارشی در جای درست استفاده شدهاند. فاصلهها و نیمفاصلهها هم رعایت شدهاند. افعال در جای درست و متناسب با فاعلها انتخاب شدهاند. چند تایی اشتباهات تایپی در متن وجود دارد که کاملا طبیعیست و توسط ویراستار ویرایش خواهد شد.
نقاط قوت:
عنوان، خلاصه، جلد، مقدمه، ایده و پیرنگ، کشمکش و تعلیق، سیر و...
نقاط ضعف:
...
سخن آخر با نویسنده
دوست گرامی، راضیه عزیزم
از خوندن داستان شما بسیار لذت بردم. قلم توانای شما در نگارش این رمان بسیار زیبا و جذابه و به خوبی خواننده رو با خودش همراه میکنه. بابت چنین توانایی به شما تبریک میگم
برای شما دوست عزیزم آرزوی موفقیت میکنم، قلمت مانا🌹