Puyannnn
سطح
4
مهمان
- Sep
- 13,533
- 22,017
- مدالها
- 3
به دور دست های افق نگاه کن. آن دور دورها، بالای آن تپه ای که نه بلند است و نه کوتاه، آن خانه را می بینی؟ همان خانه که شکل هیچ خانه دیگری نیست! اسم آن خانه، خانه رنگ هاست. آن خانه دختر کوچولویی است که دوست رنگ هاست.
در این خانه هر صبح وقتی خورشید طلایی آسمان را روشن می کند، رنگ ها هم می آیند و از آن بالا، از توی آسمان، چون آبشاری روی خانه فرو می ریزند. آبی، نیلی، بنفش، سبز، زرد، نقره ای، طلایی، همه رنگ ها می آیند. رنگ های شاد و زنده، رنگ های شاد و رنگ های غمگین.
هر صبح، رنگ ها می آیند. همه رنگ ها.
سقف خانه صبح ها گاهی آبی نیلی است، گاهی سرخ. لحظه ای زرد است و لحظه ای دیگر متوجه می شوید رنگ زرد جایش را به ارغوانی درخشانی داده است. دیوارهای خانه هم مدام رنگ هایشان را عوض می کنند. برای همین دیواری که لحظه ای پیش سبز کمرنگ بود، حالا آبی تند است و پرده آبی اتاق حالا زرد زرد شده است.
در این خانه هر صبح وقتی خورشید طلایی آسمان را روشن می کند، رنگ ها هم می آیند و از آن بالا، از توی آسمان، چون آبشاری روی خانه فرو می ریزند. آبی، نیلی، بنفش، سبز، زرد، نقره ای، طلایی، همه رنگ ها می آیند. رنگ های شاد و زنده، رنگ های شاد و رنگ های غمگین.
هر صبح، رنگ ها می آیند. همه رنگ ها.
سقف خانه صبح ها گاهی آبی نیلی است، گاهی سرخ. لحظه ای زرد است و لحظه ای دیگر متوجه می شوید رنگ زرد جایش را به ارغوانی درخشانی داده است. دیوارهای خانه هم مدام رنگ هایشان را عوض می کنند. برای همین دیواری که لحظه ای پیش سبز کمرنگ بود، حالا آبی تند است و پرده آبی اتاق حالا زرد زرد شده است.