روز اولی که برای کار به عمارت عظیم و مرموز سالازار رفتم را هرگز فراموش نمیکنم. در واقع آن روزها کمی میترسیدم. چه انتظاری داشتم؟ آن موقع فقط یک دختر جوان و بیتجربه بودم. یادم میآید که دستم شدیداً خالی بود و نیاز فوری به پول داشتم. شاید اگر این حجم از نیاز مالی در آن دوران از زندگیام وجود نداشت، هرگز آن موقعیت کاری عجیب را نمیپذیرفتم.
دوستم کارملا این کار را برایم پیدا کرده بود. میگفت که صاحب عمارت مرد عجیب و ثروتمندی بود که نیاز به یک شخص وارد به مرمت آثار عتیقه و قدیمی داشت. وقتی این موضوع را با من مطرح کرد که او را اتفاقی در مسیرم دیده بودم و حالا داشتیم در پیادهرو با هم قدم میزدیم. همانطور که چشمان کنجکاو و دقیقش جمعیت زیاد اطرافمان را میکاوید، با من حرف میزد:
- آقای پائولینو موقع ناهار این رو به من گفت. میدونی، مواقع ناهار خیلی حرفهای جالبی میزنه، اینم از همون حرفهاش بود. از یه دوست قدیمی میگفت که قبلاً سیاح بوده و علاقهی عجیبی به آثار قدیمی و کمیاب داره.
آثار قدیمی. چیزی که من از بچگی به آن تعلق خاطر خاصی داشتم و همان علاقه باعث شد که از درس خواندن دست بکشم و بهتر بگویم، خودم را به این طریق بدبخت کردم. من دستی در جعل آثار عتیقه داشتم و کارملا، تنها رفیق و دوستم که از دوران کودکیام با من مانده بود از این ماجرا خبر داشت. حرفهایش باعث شد که سریع بپرسم:
- این که میخوای بگی، به من مربوط میشه؟
آن لحظه داشت درون کیفش دنبال چیزی میگشت و با اخم کمرنگی خطاب به من جواب داد:
- آره دیگه، پس فکر کردی برای چی باید این رو بهت بگم؟ دوست آقای پائولینو مرد ثروتمندیه. بینهایت ثروتمند، ولی عجیب. میگن تنها زندگی میکنه و تو خونهاش یه عالمه عتیقههای گرون قیمت داره. رئیسم میگفت که دنبال یه نفر میگرده که از کار مرمت و ترمیم سر در بیاره... .
نگذاشتم حرفش را تمام کند. چنان او را کنار کشیدم که نزدیک بود پخش زمین بشود و کیف دستیاش روی زمین بیافتد. قبل از اینکه مجالی برای اعتراض کردن بیابد با هیجان زیادی گفتم:
- من اون کار رو میخوام!
تُن صدایم بالا رفته بود و چند نفری با تعجب نگاهی به ما انداختند. شانههایش را بالا انداخت و شکلکی در آورد:
- خب منم تو رو پیشنهاد دادم، ولی بهش گفتم که باید با تو صحبت کنم... .
آنقدر هیجانزده بودم که همان روز خودم را به آدرسی که کارملا داد رساندم. در واقع بهتر است بگویم آدرسی که (به زور) از او گرفتم. حتی یادم رفت که از او بپرسم منظورش از مرد عجیب دقیقاً چه بود.