جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

داستان کوتاه [خورشیدم باش] اثر 《زهرا بابازاده کاربر انجمن رمان بوک》

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته داستان کوتاه توسط زهرا بابازاده با نام [خورشیدم باش] اثر 《زهرا بابازاده کاربر انجمن رمان بوک》 ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 702 بازدید, 4 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته داستان کوتاه
نام موضوع [خورشیدم باش] اثر 《زهرا بابازاده کاربر انجمن رمان بوک》
نویسنده موضوع زهرا بابازاده
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط HAN
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
May
6
71
مدال‌ها
1
نام داستان کوتاه: خورشیدم باش
نام نویسنده: زهرا بابازاده
ژانر: عاشقانه
ناظر: @MHP
خلاصه: وقتی که از او خواستم خورشیدم شود و او لبخند زد..!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,240
12,538
مدال‌ها
6
Negar_۲۰۲۲۰۸۲۷_۲۳۱۵۴۴(2).png



-به‌نام‌یزدان-

درود خدمت شما نویسنده عزیز و ارجمند.

🚫قوانین تاپیک داستان کوتاه🚫
⁉️داستان کوتاه چیست؟⁉️

قبل از ارسال پارت تاپیک آموزشی درست نویسی را با دقت مطالعه کنید.
درست نویسی- مطالعه این آموزشات اجباری است.

مدیران در صورتی که متوجه اشکالات شما در درست نویسی شوند برای شما ناظر تعیین می‌کنند.

شما می‌توانید با ارسال دو پارت ابتدایی اثر تاپیک نقد کاربران ایجاد کنید.
پس از ارسال پست اول، از کاربران بخواهید تا نظرات خود را در قالب نقد درباره هر جز از اثر بازگو کنند.
«درخواست نقد توسط کاربران»

پس از ارسال ۱۰ پارت از داستان کوتاه خود، درخواست جلد دهید.
«درخواست جلد»

چنان‌چه قصد دارید اثرتان را با تیزر تبلیغ کنید، درخواست تهیه کلیپ توسط تیم تدوین دهید.
«درخواست تیزر»

بعد از ارسال حداقل ۲۰ پارت از اثر خود درخواست نقد شورا دهید.
«درخواست نقد شورا»

پس از ۲۵ پارت درخواست تگ و تعیین سطح اثر خود دهید.
«درخواست تگ»

توجه داشته باشید برای اعلام پایان اثر خود باید داستان کوتاه شما ۳۰ پست را دارا باشد.
«اعلام پایان داستان کوتاه»


×تیم مدیریت بخش کتاب×
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
May
6
71
مدال‌ها
1
نام داستان:عشق میان لبخندت
نام نویسنده:زهرا بابازاده
ژانر:عاشقانه
خلاصه:کنارم روی تاب نشسته بود و از من پرسید:
- آرامش یعنی چه؟
و من گفتم:
- آرامش یعنی تو



تو شب روشن رویاهام، توی آغوش جنگلی که رخت سبز پوشیده، زیر درخشش موهای بور مهتاب و مهمونی ستاره‌ها روی تاب چوبی، دلبرکم کنارم و شونه به شونه‌ام نشسته بود و با پاهاش تاب رو به حرکت در می‌اورد، به چهره‌ی آروم و دوست داشتنی و لبای خندونش زل زدم و ازش پرسیدم:
- جانانم، محبوب من تا حالا آرامش رو حس کردی؟
- آره خیلی!
- خب از نظر تو آرامش یعنی‌ چی؟
- آرامش همون عشقیه که بتونی با قلبت لمسش کنی و ازش لذت ببری درست مثل عشق تو!
فقط همین؟
- خب نه! آرامش یعنی با هم از ته دل خندیدن، به آغوش گرفتن هم‌دیگه، تو خیابون تا صبح پرسه زدن و خوردن آب‌نبات‌های خوشمزه‌‌ی کودکی‌هامون...
دست توی دست هم با بارون قدم زدن، نگاه به تبسم آسمون و دلبری‌های خورشید، با پای برهنه روی سنگ ریزه‌های کنار ساحل راه رفتن، بغل کردن دریا و بوسیدن غروب، گوش سپردن به موسیقی باد و تماشای رقص برگ درخت‌ها، با هم نشستن کنار یه آتیش داغ وسط دل سرد زمستون، مهمون شاپرک‌ها شدن و یه فنجون قهوه با طعم عشق نوش جون کردن، نشستن پای دیوونه‌بازی‌‌ گل و بلبل‌، مهاجرت با پرستوها به جاده‌ی آسمون، مثل بچگی قاصدک‌ فوت کردن و طلب آرزوهای کوچولو، فکر کنی هیچ فردایی نمی‌تونه من و تو رو از هم دور کنه، یواشکی بوسه به چشم‌های خسته‌ی تو، یه عالمه دل مهربون و بدون غصه، تو بخندی و من ساکت شم، یه خاطره‌ی دوتای و آرامش یعنی همین لحظه‌ای که سرت رو زانوهامه!
آرامشم یعنی تو!
 
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
May
6
71
مدال‌ها
1
نام داستان:نامه‌ای به دلبر بی‌دلم
نام نویسنده:زهرا بابازاده
ژانر:عاشقانه
خلاصه:نامه‌ای برات از جنس چشم‌ها و خنده‌ها و صدات نوشته‌ام تا بتونی اون رو بخونی!

نامه‌ای به دلبر بی‌دلم
بی‌بهونه سلام، سلامی از حوالی این دل‌شکسته‌ام به تو ای معشوق زندگانی‌.
جانانم بی‌ هیچ مقدمه‌ای با تو حرف‌ها دارم:
-‌ به من بگو! بگو که تو حوالی‌ تو، دل‌تنگی هم وجود داره؟ آخه از هجران تو محبوس و کلافه شده‌ام!
حال اون دل بی‌معرفتت چطوره؟ خوبه؟
تونسته بعد از اون وداع آخری من رو فراموش کنه؟ نمی‌دونم! شاید...
بیخیال، بگذریم شاید نخوای به حرفایی که از نظر من عاشقونه‌ و از نظر تو خسته‌کننده هستن گوش کنی.
فقط می‌خواستم یه خورده باهات حرف بزنم، درد و دل کنم! نه از اون درد و دل‌هایی که حوصله‌ات رو سر ببرن نه! فقط درد و دل‌هاییه که مربوط به توان پس باید ساکت بمونی و فقط گوش کنی.
از کجا شروع کنم؟ آها از چشم‌هات، اون چشم‌هایی که منشا دیوونه کردن حال منن.
یعنی یه‌جوری قشنگ محو اون چشم‌هات می‌شدم که خودم رو هیچی، کل دنیا رو هم می‌باختم.
می‌دونستی که تو درخشان‌ترین چشم‌های دنیا رو داری؟ اون چشم‌ها فقط مال منن حواست باشه ها!
بگم از خنده‌هات؟ خنده‌هایی که قلبم رو تیکه تیکه می‌کنن و با خودشون می‌برن.
بگم از صدات؟ صدایی که موسیقی آرامش بخش تنهایی‌هامه.
بگم از آغوشت؟ مسکن این سردردام
از چی بگم؟ زیبایی‌های تو که تمومی ندارن.
یه اعتراف کنم؟ تا اون روزی که تو بودی حالم خیلی خوب بود، هیچ ترسی از هیچی نداشتم و ساعت ها غرق دریای وجودت می‌شدم.
حالا چی؟ حالا که نیستی چی‌کار کنم؟
نمی‌خوای جواب بدی؟
راستش این نامه بهونه‌ایه که بگم کاش بشه برگردی.
 

HAN

سطح
5
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
فعال انجمن
Mar
4,348
20,966
مدال‌ها
9
«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.


[..کادر مدیریت بخش کتاب..]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین