جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

رها شده [رفتن] از «مطهره رزمجو کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته فرهنگ و ادب توسط مطهره رزمجو با نام [رفتن] از «مطهره رزمجو کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 721 بازدید, 16 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته فرهنگ و ادب
نام موضوع [رفتن] از «مطهره رزمجو کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع مطهره رزمجو
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط مطهره رزمجو
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
36
112
مدال‌ها
1
بسم الله الرحمن
نام دلنوشته: رفتن
دلنویس: مطهره رزمجو
ناظر: @ویتامین :)
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه: گفتی بیا و این تن خسته را در آغ*وش گرفتی. شب شد و من در آغو*شت خزیدم، امّا نفهمیدم صبح که شود تو می‌روی و من می‌مانم با کوله‌باری از خاطره و حسرت دوباره در آغ*وش کشیدنت. هنوز هم در خاطرم هست، که آن شب که در آغو*شت بودم گفتی:
- قسمت نبود.
لعنت به این روزگار که همه چیز را قسمت می‌کند.
 
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
Negar_۲۰۲۲۰۸۲۸_۱۲۲۴۵۷ (1).png
عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[
قوانین تایپ دلنوشته]
پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:

[ تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]
بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:

[ تاپیک درخواست تگ دلنوشته]
پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:

[ تاپیک درخواست جلد ]
و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[
تاپیک اعلام پایان دلنوشته]
دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]
با آرزوی موفقیت برای شما،
♡تیم مدیریت تالار ادبیات♡
 
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
36
112
مدال‌ها
1
اگر می‌دانستم قسمتم نیستی، هرگز آرزویت نمی‌کردم. به شب بخیرهایت دل‌‌خوش نمی‌کردم. هرگز به پیام‌هایت لبخند نمی‌زدم، امّا حیف که به همه‌ی کارهایت دل‌خوش کردم و حال خاطره شد.
 
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
36
112
مدال‌ها
1
من خیلی‌ها را آرام کرده‌ام؛ شنونده خوبی برای درد و دل‌های‌شان بوده‌ام، امّا نوبت که به خود من رسید، هیچ‌ فردی نبود تا آرامم کند. هیچ‌ گوشی برای شنیدن حرف‌هایم نبود... .
 
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
36
112
مدال‌ها
1
معش*وقه‌ی من!
در کوچه‌ی عشق یک عابر دل‌خسته بودم که در میان نفس‌های پی در پی‌ام چشم‌هایم هشدار داد، یک نفر در این حوالی به دنبال تو می‌گردد. از چشم‌هایم نشانی‌هایت را گرفتم.
گفت بر لب*ش خنده‌ها صاحب‌اند. در چشم‌هایش تصویر توست. آمدی و با آمدنت، سیل خستگی‌ها را با خود برد... .
 
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
36
112
مدال‌ها
1
دست‌هایم را رها کرده‌ای و مرا میان انبوهی از خاطرات جا گذاشته‌ای. آخر در کجا به دنبالت بگردم؟
از انتظار می‌پرسم، سکوت پیشه می‌کند. از دلتنگی می‌پرسم، گریه سر می‌دهد.
آخر تو کجایی جانان من؟
من این‌جا تنها مانده‌ام.
 
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
36
112
مدال‌ها
1
***
- وقتی دلت برایش تنگ می‌شود، چه‌کاری انجام می‌دهی؟
- محکم در آغ*وش می‌گیرمش.
- تو وقتی دلت برایش تنگ می‌شود، چه‌کاری انجام می‌دهی؟
- گریه سر می‌دهم.
- امّا چرا؟
- چون نیست تا در آغ*وش بگیرمش.
 
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
36
112
مدال‌ها
1
من هر روز هزار بار، در خیالم در آغو*شت جای می‌گیرم. سخت است که تنها خیال باشی.
من صدایت می‌کنم و تو با صدای مردانه‌ات می‌گویی «جانم» ، چه کلمه غریبی است... .
 
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
36
112
مدال‌ها
1
روزی می‌رسد که تو با یک، شاخه گل رز قرمز به دیدنم می‌آیی و با التماس صدایم می‌کنی امّا حیف، که دگر جان در بدنم نیست که به احترامت بایستم... .
 
بالا پایین