جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

رها شده [مردی می‌خندد] از «آشوب بانو کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته فرهنگ و ادب توسط VIXEN با نام [مردی می‌خندد] از «آشوب بانو کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 652 بازدید, 14 پاسخ و 12 بار واکنش داشته است
نام دسته فرهنگ و ادب
نام موضوع [مردی می‌خندد] از «آشوب بانو کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع VIXEN
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط VIXEN
موضوع نویسنده

VIXEN

سطح
6
 
"دخترِ آ. بهرنگی"
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
3,056
28,975
مدال‌ها
8
آن مرد که خلق خودش بود
آن مرد که خوی خورشید داشت،
آن مرد با بوی بلوطِ نداشته‌ام
مردی که هرچه بود، آدمیزادی به جانش رخنه نکرده بود.
 
موضوع نویسنده

VIXEN

سطح
6
 
"دخترِ آ. بهرنگی"
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
3,056
28,975
مدال‌ها
8
شاید شما ندانید
اما اکنون ماه‌ها گذشته است،
و دخترک
سال‌هاست آنطور که باید زندگی نکرده است... .
چه کسی عاقبت داند؟
شاید آن مرد بیاید باز‌هم
و صدای خنده‌اش
دلی بی‌قرار را بلرزاند.
 
موضوع نویسنده

VIXEN

سطح
6
 
"دخترِ آ. بهرنگی"
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
3,056
28,975
مدال‌ها
8
طناب ماهیگیری از میان مژه‌های سیاهش به دریای پرتلاطم قلب زن می‌افتد،
در این خیال بود
که مخمل چقدر به آن بالای بلند می‌آید.
به خودش که آمد، دید پس از ماه‌ها دوباره صید شده است و صیادش حتی نام‌ونشانی از او ندارد.
 
موضوع نویسنده

VIXEN

سطح
6
 
"دخترِ آ. بهرنگی"
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
3,056
28,975
مدال‌ها
8
تصمیمش همین بود، ستایش از دور... .
ماهی‌ها بیرون آب خواهند مرد؛
گل‌ها پس از چیده شدن پژمرده خواهند شد؛
و او... او هم از همان معشوقه‌هایی بود،
که بوی سیگارش از دور مستت می‌کرد و از نزدیک عامل سرطان بود.
او از همان معشوقه‌هایی بود که نباید در پیچ‌و‌تاب یقه‌ی پیراهنش خانه کنی مبادا برهنگی‌اش کار دستت بدهد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

VIXEN

سطح
6
 
"دخترِ آ. بهرنگی"
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
3,056
28,975
مدال‌ها
8
گیسوانش را در پالتویش پنهان کرده بود،
اما شکوهِ نگاه‌اش از پشت شیشه‌ها آشکارا قلب زنی را می‌درید.
چرا به من نگاه می‌کند؟
اصلا این شیشه‌ها چطور نمی‌شکنند؟
پس از ماه‌ها لطفِ پروردگار، کیمیایِ طبیعت یا دستِ تقدیر است که او را دیده‌ام؟
هوایِ سرد لندن هم نمی‌توانست آتشی که برپا شده بود را خاموش کند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین