جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

رها شده [رفتن] از «مطهره رزمجو کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته فرهنگ و ادب توسط مطهره رزمجو با نام [رفتن] از «مطهره رزمجو کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 729 بازدید, 16 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته فرهنگ و ادب
نام موضوع [رفتن] از «مطهره رزمجو کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع مطهره رزمجو
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط مطهره رزمجو
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
36
112
مدال‌ها
1
پنجره را باز می‌کنم. هوای تازه را به درون ریه‌هایم می‌کشم و نسیم خنکی گونه‌هایم را قلقلک می‌دهد! طعم تلخ قهوه، لذّتی را فراهم می‌کند، که آن را هرگز نچشیده بودم. دست‌هایم را به‌‌دور فنجان قهوه حلقه می‌کنم تا گرمایش تا عمق وجودم نفوذ کند. دفتر شعرم را باز می‌کنم. آخرین خط شعرم را می‌نویسم و بعد دفترم را به آرامی می‌بندم و به بخار قهوه خیره می‌شوم. آه سوزناکی سر می‌دهم و نگاهم را به سمت درختان خیابان سوق می‌دهم که برگ‌های ضریفش، اندامش را زیبا کرده‌اند... .
 
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
36
112
مدال‌ها
1
دل تنگت شده‌ام، در ثانیه‌هایی که در خیالم هزار بار تکرار می‌کنم «دوستت دارم» امّا ل*ب‌های تو به سکوت مهمان است. سکوتت آتشم می‌زند و آن نگاهت که روی دیگری است، قلب ویرانم را ویران‌تر می‌سازد..‌. .
 
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
36
112
مدال‌ها
1
خنده‌هایش از ریشه نبود. درد‌هایش تسکین نداشت. چشمه‌ی اشکش خشکیده بود. در کلبه تنهایی خود، تن خسته‌اش را در آغ*وش می‌کشد. سکوت می‌کند و خیره به جایی نامعلوم، به اعماق دنیای بی‌خبریِ خواب فرو می‌رود.
 
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
36
112
مدال‌ها
1
خدایا!
مراقب قلبم باش، که این روزها به‌طرز خیره کننده‌ای ویران است.
از قلب ویرانم هراس دارم... .
احساس می‌کنم دیگر میلی به تپیدن ندارد.
گاهی پمپاژ قلبم هشدار می‌دهد مرگ نزدیک است، نبض‌ها کند شده‌اند.
خدایا!
از قلب ویران، انتظار تپیدن نداشته باش. قلبم را کسی ویران کرد، که روزی بابت سالم بودن و عاشق بودن از تو تشکّر می‌کرد.
 
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
36
112
مدال‌ها
1
دلم بارانی شده است. می‌خواهد بی‌چتر به زیر باران بروم و تن خسته‌ام را شلاق بزند. می‌روم زیر باران، تا این احساس کثیف که در دنیای انسان‌ها به عشق مشهور است را بشوید.
 
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
36
112
مدال‌ها
1
عشق!
دیگر به دنبالم نیا! من هر وقت که دستت را گرفته‌ام، مصیبت‌ها و درد‌ها مهمان دلم شد.
«خسته‌ام» تو معنی این کلمه را می‌دانی؟ به جان خودت دروغ می‌گویند آنان که... .
گفته‌اند اگر عاشق شوی، آرامش سهم تو می‌شود.
جز دلتنگی، انتظار و اشک چیزی نصیبت نمی‌شود.
 
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
36
112
مدال‌ها
1
+ میشه برگردی ؟
+دلم برات تنگ شده !
+خسته شدم بس که به در زُل زدم
+کجایی ؟
روزی هزار بار این هارو واسه عکست میگم
یادمه می گفتی اگه گریه کنی میمیرم
هنوزم وقتی میخوام گریه کنم پشت به عکست میزنم زیر گریه .
شدم مثل مادری که نوزادش جلو چشماش جون میده ولی کاری از! دست مادرش ساخته نیست منم دل تنگت میشم هیچ کاری جز گریه از دستم بر نمیاد
 
بالا پایین