- Mar
- 3,667
- 39,156
- مدالها
- 13
باد بوی پیراهن خونینت که دریدهی دشنهی گلوله و باروت است را
از آنسوی مرزهای عدم به پرچین شکستهی چوبی مزرعهمان میکشاند.
هر روز دیدهی خونآلودم را به دری که نیست میدوزم،
بوی مرگ هرز روییده پای درختمان را هر روز حرس میکنم و بعد میبینم بیشتر در رگ و ریشهی این امید خفته در خاک روییده است.
آیا تمام شمعدانیهای در انتظار سربازان به جنگ رفته،
مانند من میمیرند؟!
از آنسوی مرزهای عدم به پرچین شکستهی چوبی مزرعهمان میکشاند.
هر روز دیدهی خونآلودم را به دری که نیست میدوزم،
بوی مرگ هرز روییده پای درختمان را هر روز حرس میکنم و بعد میبینم بیشتر در رگ و ریشهی این امید خفته در خاک روییده است.
آیا تمام شمعدانیهای در انتظار سربازان به جنگ رفته،
مانند من میمیرند؟!
آخرین ویرایش توسط مدیر: