جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته تکمیل شده شکوفه های یخ زده♡ اثر مبینا عباسی کاربر انجمن رمان بوک

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کامل شده کاربران توسط مبینای شهر قصه ها با نام شکوفه های یخ زده♡ اثر مبینا عباسی کاربر انجمن رمان بوک ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,021 بازدید, 22 پاسخ و 12 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کامل شده کاربران
نام موضوع شکوفه های یخ زده♡ اثر مبینا عباسی کاربر انجمن رمان بوک
نویسنده موضوع مبینای شهر قصه ها
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط مبینای شهر قصه ها
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
بازگشتی به سوی من ولی آنقدر ساکت و بی‌هیاهو بودی که تورا پیدا نکردم، بازگشتی به دیارم ولی همه چیز سوخته بود!
آری خورشید می‌تابید ولی ماه خود نمایی می‌کرد، هوا ابری بود و سکوت تو در ابرها طغیان می‌کرد... من مانده بودم که با تو چه کنم؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
من و شکوفه اینجا یخ زده‌ایم!
من و برف و باران بی‌تو اینجا می‌میریم!
بازگشتی به سوی این خفته در بهمن، ولی دیگر فایده‌ای ندارد برای کالبدم... شاید روحم را آزاد از بند خود کنی ولی بازهم من مرده‌ام.
حتی شکوفه هم برای تو یخ زده است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
می‌لرزه دلم برای نگاه پر از گرم و نرم تو جان دلم ولی چه کنم که بی تو ادامه‌ی این راه آسان‌تر است برای منی که نگاهم پر شده از قندیل‌های آب شده!
می‌خنده لبانم برای تقدیری که طوری دیگر تصور کرده بودم... این دنیا دار مکافات است من چرا فراموش کرده بودم؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
انگار که به اجبار غم بر من چیره شد، انگار که به اجبار دوری من خسته‌ی عالم شدم... همه چیز گویا زیبا است اما از دور.
هر کجا را که بگردم شکوفه‌ای به چشمان من آرامش نمی‌بخشد... فقط سرما، سرما و سرما.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
شومینه‌ی خاموش! یاد تو مرا فراموش... ای دل بی‌حال ما تو چرا از او دریغ نکردی؟
پنجره‌ی بسته! شکوفه‌ی قلب من برای تو شکسته، بازهم مرا فراموش؛ تو برای قلبم اوج گرفتی اما فراموش کردی که من بال و پر دارم اگر بخواهم می‌توانم بالای سر تو پرواز کنم.... .
بازهم مرا فراموش، بازهم مرا فراموش!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
به امید نگاه داغ و عاشقانه، تورا تداعی کردم ولی چه فایده که نگاه تو خنجر شد!
به امید یک لحظه قلاب دستان تو من یخ زدم ولی من را ندیدی!
به امیدی دوباره شکوفه‌ها برایت میوه‌ای از عشق شدند ولی تو به همان گندم هوس دل باخته‌ای جانا باشد به یادگار که چه کردی با ما.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
من را کجا رها کرد؟
میان هجوم گریه.... .
من را میان بغض‌ها،
میان سرمای برف‌ها!
میان قلب یخ زده‌اش،
من را میان لبخند پر از غوغا،
میان آشوب شکوفه‌ها
آرام‌آرام رها کرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
مرا رها نکن، دارم می‌سوزم گرچه سرما زده پشت پلک‌هایم!
مرا اینجا تو آغوش این شکوفه‌ی خسته رها نکن بی تو خواهم مرد.
از این شهر پر از سکوت تا آشوب قلبت مرا پیدا کن اینجا بی تو من با دردهای بی‌امان باید چه کنم؟
آری می‌بینی؛ من هنوز هم امید به تو دارم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
اگر من تو شوم و تو من شوی!
اگر کنار هم یکی شویم، قلب مرا لمس کنی،
اگر دوباره ما شویم، کنج دلت اگر جوانه ای از عشق پدیدار شود باز هم می‌شود برای آغاز دوباره‌ی ما شکوفه را بیدار کرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
واسطه‌ای میان ما بود، این شکوفه و نمی‌دانستیم که چه زیبا می‌شود این خزان برای من، برای تو!
در باتلاق نگاهت دیگر تقلا نخواهم کرد، من برای تو حتی شکوفه‌ای هم نخواهم آورد!
نمی‌آورم ولی نمی‌دانم چرا به سر سودای تو دارم، نمی‌دانم که این عشق چگونه باز پیچک بر جان و روحم می‌شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین