مطالب طنز طنز پردازان :)
- نویسنده موضوع Hilda;
- تاریخ شروع
اطلاعات موضوع
موضوع نویسنده
- Aug
- 3,084
- 16,976
- مدالها
- 11
شش نفر بودیم، دوساعتی بود که توی آسانسور گیرکرده بودیم، هوا داشت تموم میشد، داشتیم نفسهای آخرو میکشیدم که یهو…
یکی دست کرد تو کیفشو یه چیپس در آورد و درشو باز کرد…
با هوای توی چیپس بود تونستیم دو ساعت دیگه دووم بیاریم تا امداد رسید!
بالاخره این هوای توی چیپس یه جا به درد خورد
یکی دست کرد تو کیفشو یه چیپس در آورد و درشو باز کرد…
با هوای توی چیپس بود تونستیم دو ساعت دیگه دووم بیاریم تا امداد رسید!
بالاخره این هوای توی چیپس یه جا به درد خورد
موضوع نویسنده
- Aug
- 3,084
- 16,976
- مدالها
- 11
جـَفـَر جاى پارک ماشین گیرش نمیومد سرش رو به آسمان کرد وگفت:
اى خدا اگه یه جای پارک واسم بجوری؛ هم نماز میخونم و هم روزه میگیرم!.
سرش آورد پایین یدفعه یه جاى پارک دید گفت:
خدا دست درد نکنه خودم یکی پیدا کردم!!
اى خدا اگه یه جای پارک واسم بجوری؛ هم نماز میخونم و هم روزه میگیرم!.
سرش آورد پایین یدفعه یه جاى پارک دید گفت:
خدا دست درد نکنه خودم یکی پیدا کردم!!
