جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء انشا با موضوعات متنوع

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط Hera. با نام انشا با موضوعات متنوع ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 7,620 بازدید, 209 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع انشا با موضوعات متنوع
نویسنده موضوع Hera.
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Hera.
موضوع نویسنده

Hera.

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع محیط زیست
به محیط و جایی که انسان در آن زندگی می‌کند محیط زیست گفته می‌شود. تمام درختان، موجودات زنده، رودخانه‌ها، طبیعت زیبا و حتی اجزای غیر زنده طبیعت محیط زیست را تشکیل می‌دهند. محیط زیست و طبیعت نعمتی است که خداوند مهربان به امانت در اختیار انسان قرار داده تا از آن بهره ببرد و نیازهای خود را تامین کند.
زمانی که ما از زندگی شهری خسته می‌شویم و نیاز به تفریح داریم به دل طبیعت پناه می‌بریم تا با دیدن زیبایی‌های آن و گرفتن انرژی دوباره به زندگی روزمره خود ادامه دهیم. طبیعت و محیط زیست در برابر انسان‌ها بسیار بخشنده است و هر چه را که دارد در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد. اما در دنیای امروز با استفاده بیش از حد از منابع طبیعی، آلوده کردن محیط زیست، تخریب زیستگاه موجودات زنده به آن آسیب‌های زیادی وارد کرده‌ایم. ضررها و تخریب‌هایی که در طبیعت ایجاد می‌شود در زندگی و فعالیت‌های انسان‌ها نیز تاثیر می‌گذارد.
با قطع درختان دیگر طبیعت و منظره‌ای زیبا برای دیدن و هوایی تازه برای استفاده از آن وجود نخواهد داشت. آلوده کردن آب‌ها‌ باعث بیماری انسان‌ها می‌شود و ممکن است دیگر آب آشامیدنی در اختیار ما نباشد. و با آلوده کردن هوا زندگی و نفس کشیدن برای ما سخت می‌شود.
بنابراین وظیفه‌ی همه‌ی ما در برابر این همه لطفی که خداوند و محیط زیست به انسان‌ها عطا کرده است تلاش برای حفاظت از آن می‌باشد. زمانی که قدم به طبیعت می‌گذاریم با نریختن زباله، روشن نکردن آتش، آسیب نرساندن به درختان و از بین نبردن لانه حیات وحش، آلوده نکردن آب رودخانه‌ و دریاچه‌ها و استفاده از وسایل نقلیه عمومی برای کاهش آلودگی هوا می‌توانیم به حفظ آن کمک کنیم تا طبیعت و محیط زیستی سالم و زیبا را برای فرزندانمان به ارث بگذاریم.
 
موضوع نویسنده

Hera.

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
پروانه‌ای هستید در شب
پروانه ای هستم در تاریکی شب که به دنبال نور می گردم؛ به دنبال نوری که بالاتر از او نوری نیست، روشن تر از او نوری نیست، نوری که خالق همه نورهاست، اگر آن نور را پیدا کنم به دورش آنقدر می گردم که بال و تنم بسوزد و از من چیزی نماند، ما پروانه ها عاشق نوریم.
در تاریکی شب همه جا تیره و سیاه بود ناگهان شمعی روشن شد، به آرامی به سمت شمع بال زدم تا به روشناییش رسیدم آنگاه متوجه بال های رنگین با نقش های زیبا خود شدم، یک دفعه از حیرت به خود آمدم دیدم چه معبود هنرمندی دارم، شاکر آن کسی شدم که ما به این زیبایی آفریده است.
 
موضوع نویسنده

Hera.

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع خروس بی محل
۱- یعنی کاری را خارج از وقت خود انجام دادن.
۲- معمولا وقتی به کار می رود که کسی وسط کار یا حرف ک.س دیگری می پرد.
۳- به کسی می گویند که وقت نشناس است.
۴- یعنی شخصی که بی موقع به کار دیگران دخالت کند.

داستان ضرب المثل خروس بی محل

در روزگاران قدیم، پادشاهی به نام کیومرث زندگی می‌کرد که از فرمانروایان نامدار و معروف ایران باستان بوده است. وی فرزندی به نام پشنگ داشت که شبانه‌روز به کوه‌های مرتفع می‌رفت و در آنجا با خدای خود به زار و نیاز می‌پرداخت. این پسر نزد کیومرث خیلی عزیز و گرامی و به نوعی نور چشم او بود.
کیومرث سپاه قدرتمند و بزرگی داشته است و لشگرکشی‌های بسیاری انجام می‌داد. به همین دلیل کشورهای زیادی با او دشمن بودند. شخصی به اسم دیوان در جنگی از کیومرث به شدت شکست می‌خورد و او هم شعله‌ی انتقام را در قلبش روشن می‌کند تا در لحظه‌ی مناسبی، زهر خود را به کیومرث بریزد و انتقام مردمش را از او بگیرد.
دیوان می‌دانست پسر کیومرث برای راز و نیاز با خدا به کوه می‌رود. به همین خاطر در کمین او نشست تا در فرصت مناسبی او را بکشد و انتقامش را از کیومرث بگیرد. یک روز که پشنگ در حال رفتن به کوه بود، دیوان و تعدادی از افرادش او را تعقیب کردند و هنگامی که به کوه رسید به راز و نیاز پرداخت و دیوان هم از فرصت استفاده کرد و از پشت، سنگ بزرگی به سر او زد و او را کشت و از آنجا گریخت.
فردای آن روز کیومرث به کوه رفت تا فرزندش را ببیند، اما در بین راه جغدی جلوی پایش نشست و شروع به خواندن کرد و بعد از چند دقیقه پرواز کرد و رفت. کیومرث به راه خود ادامه داد و هنگامی که به کوه رسید با جنازه‌ی پشنگ مواجه شد. او به خاطر کشته شدن فرزندش بسیار گریست و از ته دلش جغد را نفرین می‌کند و او را شوم می‌نامد. گویا از آن زمان جغد را پرنده‌ای شوم نامیدند.
کیومرث متوجه شد که فرزندش را دیوان به قتل رسانده است و به همین دلیل با سپاهش به سمت او حرکت کرد. در طول مسیر خروسی را دید که رنگ سفیدی دارد و به همراه یک مرغ و تعدادی جوجه در حال چریدن هستند. ناگهان ماری به آنها حمله کرد و خروس برای دفاع از خانوادش با مار جنگید و با چند ضربه محکم مار را کشت و کیومرث غیرت و دلاور خروس را تحسین کرد و به سربازانش گفت مثل این خروس باشید و از ناموس و کشورتان تا پای جانتان دفاع کنید و دستور داد خروس و خانوادش را در قفسی بگذارند و هنگام بازگشت به ایران از آن‌ها مراقبت کنند.
سپس ارتشش را حرکت داد و بعد از چند ساعت به مقر دیوان رسیدند و با یک حمله تمام افراد دیوان را کشتند و او را هم گردن زدند و به سمت ایران بازگشتند.
سال‌ها گذشت و و در این مدت کیومرث همیشه به آن خروس آب و دانه می‌داد و به او محبت می‌کرد. یک شب خروس شروع به خواندن کرد و همه از اینکه چرا خروس هنگام شب می‌خواند متعجب شده بودند. ناگهان ندیمه‌های قصر اطلاع داند کیومرث از دنیا رفته است و همان لحظه اعلام کردند خروسی که بی‌وقت بخواند خروس بی‌محل است.
 
موضوع نویسنده

Hera.

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع تابستان
تابستان، فصل گرمِ بودن در کنار هم، فصل گشت و گذار در طبیعت بکر و زیبای الهی، فصل کار و تلاش مضاعف برای داشتن روزهایی روشن.
اینک بهار کوله بارش را جمع کرده و قصد سفر دارد. فرزندانِ شکوفه اش را در دل خود پرورانده و هم اکنون، میوه هایی شده اند در آغوش درختان.
بهار رفت و سبدهایی از میوه بر در خانه تابستان به یادگار گذاشت. تابستان اما، فارغ از دل مشغلگی های روزانه، در دنیای خودش سیر میکند! هم بازی خورشید می شود و جان می گیرد با هر تابش سوزناک او!
سبد میوه همچنان در دستان تابستان خودنمایی می کند؛ انگور برگ هایش را گسترانده و میوه های دانه دانه طراحی شده اش را به نمایش میگذارد. هلو ، از خجالت گونه هایش سرخیده. زردآلو از فرط شوخ طبعی، لب هایش به خنده باز شده است.
آلبالو و گیلاس هم شده اند گوشواره های درخت که هراز گاهی میهمان وعده صبحانه و نهار گنجشک ها می شوند!
در دل هندوانه غوغایی به پاست؛ منتظر است دست بر دلش بگذارند و به شرط چاقو، شیرینی اش را بچشند.
سبد تابستان پر است از میوه های رنگارنگ. تابستان، دست و دلباز است. همه را بی هیچ چشم داشتی به زمینیان می بخشد. بخشش و بزرگی را از خالقش آموخته است!
چه سری در وجود تابستان نهفته است که این چنین گشت و گذار در دل او لذت بخش است؛ کوه ها کلاه برفی را که خورشید از سرشان برداشته، روانه رود میکنند و ماهی ها در دامنش آرام می گیرند؛ گله گوسفندان هم، هم مسیر رودخانه زلال می شوند و جان تشنه را لحظه ای با نوشیدنش، سیراب می کنند.
 
موضوع نویسنده

Hera.

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع تابستان سوزان
تابستان یکی از ۴ فصل زیبای خداست. بعد از بهار، تابستان با گرمی و طراوتش از راه می‌رسد. خورشید تمام روز در آسمان می‌درخشد و گرمایش را به طبیعت و انسان‌ها هدیه می‌دهد و انرژی زیادی برای فعالیت کار به وجود می‌آید. در تابستان باغ‌ها پر از عطر میوه‌های تازه رسیده می‌شوند و رودها خروشان‌تر از هر زمان دیگری هستند. بوی چمن و گل در همه جای طبیعت خدا پراکنده است.
تابستان فصلی است که با آمدنش مدرسه‌ها تعطیل می‌شوند و بهترین زمان برای استراحت و سفر است. در تیر ماه هوا گرم می‌شود و میوه‌های تابستانی به بازار می‌آیند. گیلاس ، زردآلو ، خربزه و انگور که همگی بسیار خوشمزه و پر طرفدارند. جنب و جوش و فعالیت مردم در تابستان چه در شهرها و چه در روستاها بیشتر است، زیرا همه می‌خواهند هم از تابستانشان لذت ببرند و هم به فکر روزهای سرد پاییز و زمستان باشند. کشاورزان در تابستان فعالیت چند برابری دارند از برداشت محصولات تا کاشت مجدد برای سال آینده و جمع آوری غذای کافی برای زمستان دام هایشان.
در شهرها پدر و مادرها با برنامه ریزی، سعی در استفاده درست فرزندان از وقتشان و تقویت درسی آنها برای سال تحصیلی آینده می‌کنند. ثبت نام در کلاس‌های تابستانی یکی از این کارهاست. بعضی از والدین هم در فکر سفر هستند و با یک سفر چند روزه حال و هوایی عوض می‌کنند. آنها یا به دیدار اقوامشان در شهرهای دیگر می‌روند یا برای تفریح یا زیارت عازم سفر می‌شوند.
تابستان روزهای طولانی و گرمی دارد. نزدیک ظهر وقتی خورشید به وسط آسمان می‌رسد گرما سوزان‌تر می‌شود و مردم برای فرار از گرما به داخل خانه‌ها و زیر باد خنک کولرهایشان می‌روند. وقتی از گرما به خنکی درون خانه پا می‌گذاریم هیچ چیز بهتر از یک لیوان شربت خنک ما را سرزنده نمی‌کند. مرداد گرمترین ماه سال است و فقط نزدیک غروب خورشید با کمتر شدن گرمای هوا می‌شود برای بازی و تفریح به کوچه رفت. اما در شهریور ماه با نزدیک شدن به پایان تعطیلات مدرسه خانواده‌ها آماده شروع سال تحصیلی بچه‌هایشان می‌شوند.
یکی از زیباترین رسم‌های ما شرکت در جشن نیکوکاری در اواخر شهریور است. در این روز بزرگترها و کوچکترها اقلام مورد نیاز تحصیل را برای خانواده‌های نیازمند آماده می‌کنند و به دست کسانی می‌سپارند که می‌توانند این بسته‌ها را به دست دوستان نیازمندمان برسانند تا آنها هم مثل ما از نعمت تحصیل بهره‌مند شوند.
تابستان از بهترین فصل‌های سال است که ما فرصت زیادی برای رشد و تقویت خود در هر زمینه‌ای را داریم و با کمی پشتکار می‌توانیم چیزهای جدید و متنوعی را در این وقت سال بیاموزیم
 
موضوع نویسنده

Hera.

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع ماه رمضان
ماه رمضان ماه میهمانی خدا و ماه نزول قرآن است. خداوند در این ماه بندگان روزه دارش را مورد لطف عنایت خاص خویش قرار می دهد. میزبان که خدا باشد بهترین پذیرایی را از میهمانانش به عمل می آورد؛ پذیرایی ای از جنس تقرب، رضا و خشنودی. خواب های روزه دارانِ حقیقی در این ماه عبادت است، نفَس هایشان گویا ذکر خدا را شماره می کنند و هر آیه ی قرآنشان ثواب یک ختم قرآن را دارد.
اما روزه چیست و روزه دار حقیقی کیست؟ در ظاهر معنا، روزه آن است که انسان از خوردن و آشامیدن پرهیز کند. اما روزه مفهوم فراتری دارد. روزه فقط نخوردن و نیاشامیدن نیست.
انسان باید علاوه بر جسمش روحش نیز روزه دار باشد. همانگونه که ساعت ها دست از آب و خوراک کشیده است، باید چشم ها، زبان، گوش ها و از همه مهم تر دلش نیز روزه باشد و گناه نکند.
نگاه ها اگر کنترل شود، زبان اگر جز سخن حق چیزی نگوید، گوش ها اگر جز خیر چیزی نشنود و دل ها متوجه محبوب شود، آنگاه روزه ی انسان روزه حقیقی می شود؛ روزه ای که پاداش آن تقرب به خداوند است.
همانطور که امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: روزه، امساک از خوردن و آشامیدن نیست بلکه روزه خودداری از تمامی چیزهایی است که خداوند سبحان آن ها را بد می داند.
چنین روزه ای سپر بلای بزرگی خواهد شد. چنانکه رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) می فرمایند: روزه، سپری است در برابر آتش جهنم. ( بحارالانوار. ج۴٫ ص۶۲)
خداوند ماه رمضان را پر خیر و برکت قرار داده است. در این ماه نغمه قرآن بر خانه دل ها طنین انداز می شود؛ میهمانان همگی لب به دعا گشوده و از میزبانشان (خدا)، طلب آمرزش و ومغفرت می کنند.
سحرگاهان طنین ربنا، فضای خانه را عطرآگین می کند و هنگام افطار، صوت اسماء الهی روانه دل ها می شود.روزه داران همگی متوجه خالق اند و عاشقانه صدایش می کنند. و شیطان گویی دوباره آتش حسدش شعله ور می شود از این همه عشق میان پرودگار و بنده اش.
توان دیدن لحظات عارفانه و عاشقانه بندگان را ندارد. صوت زیبای قرآن، جانش را بر لب رسانده و تحمل عاشقانه تشنگی و گرسنگی روزه داران ، عذابش می دهد. تاب نمی آورد و سعی می کند مثل همیشه وسوسه کند اما چه کند که در بند است!
قرآن و دعا و مناجات نیمه شب های روزه داران، در بندش می کند و اجازه سرکشی را به او نمی دهد. در اینجاست که میهمان به میزبانانش لبخند می زند و می فرماید: اُدعونی اَستجب لکم ( بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را) … .
 
موضوع نویسنده

Hera.

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع فضول بردن جهنم گفت هیزمش تر است
۱- یعنی شخص فضول که دوست دارد از همه چیز سر دربیاورد، انقدر به فضولی عادت کرده که حتی وقتی بخاطر این کار زشتش به جهنم هم برود، آنجا هم دست از فضولی کردن بر نمی دارد.
۲- کسی که بر خصلتی ( خوب با بد ) اصرار ورزد هیچ گاه نمی تواند ترکش کند.
۳- به فردی که خیلی اعتراض می کند هم این ضرب المثل را به کار می برند.
۴- کسی که همیشه در حال فضولی کردن است، هیچ وقت اصلاح نمی شود.
۵- فضول در هر شرایطی فضولی اش را می کند.
 
موضوع نویسنده

Hera.

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود
۱.غالباا این ضرب المثل را برای قناعت و صرفهجویی کردن به کار می برند؛ کسی که قناعت می کند قطره قطره بر مالش افزوده می شود.
۲- نقطه مقابل این ضرب المثل اینست: قطره قطره کم گردد وانگهی خالی شود!
۳- هر کاری که با صبر و حوصله و بدون عجله انجام شود نتیجه خوبی از آن حاصل می گردد.
۴- می توان ضرب المثل را اینگونه تفسیر نمود: جوان اگر از تک تک ثانیه های زندگی اش بهره درست را ببرد، در آینده نتیجه اش را به نحو احسن خواهد دید. ( برکتی همچون دریا نه کویر )
۵- دریا نشانه برکت و پرباری است و قطره قطره بودن، نشان از تداوم و استمرار امری دارد.
 
موضوع نویسنده

Hera.

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع بادمجان بم افت ندارد
شهر بم چون از نظر آب و هوایی مناسب رشد بادمجان است، بوته بادمجان دوام بیشتری داشته و مقاوم تر است، به همین سبب این ضرب المثل را به کار می برند؛ در ادامه، معانی و کاربرد این ضرب المثل را می گوییم.

معانی ضرب المثل بادمجان بم …

۱- وقتی کسی جانش سرسخت باشد و از بلاها جان سالم به در ببرد، این ضرب المثل را به او می گویند.
۲- گاهی هم به افراد بی سر و پا گفته می شود که با وجود بداقبالی های دیگران، او همچنان خوش و خرم است و در سختی ها آسیبی به او نمی رسد!
۳- زمانی به کار برده می شود که کسی بدون تلاش موفق می شود. در اصطلاح می گویند: شانسش خوب است یا بادمجان بم آفت ندارد.
۴- بادمجان بم چون در شرایط خوبی رشد میکند، کمتر از بادمجان های شهرهای دیگر آسیب می بیند؛به آدم هایی هم که در ناز و نعمت زندگی می کنند و هیچ درد و غمی ندارند، این مثَل را هم می گویند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Hera.

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,122
18,196
مدال‌ها
3
موضوع ک لحظه غفلت یک عمر پشیمانی
۱- کاری که بدون توجه به عواقب آن انجام شود، پشیمانی به بار می آورد.
۲- یعنی اگر انسان لحظه کوتاهی بدون تفکر و تأمل تصمیم گیری کند یا دست به انجام کاری برد، آن کار مفید نخواهد بود چرا که اولین و بزرگترین ضرر آن، از دست دادن وقت گرانبها و تلف شدن عمرش است.
۳- انسان غافل همیشه در گرداب مشکلاتی که برای خودش به وجود آورده، گرفتار است.

داستان ضرب المثل یک لحظه غفلت، یک عمر پشیمانی

در شهری پادشاه دلسوزی زندگی می کرد که تمام مردم به او محبت داشتند. او مشکلات مردم را خوب گوش می کرد و تا آنجا که در توانش بود در رفع مشکلات آنها تلاش می کرد. این پادشاه با زنش تنها زندگی می کرد. آنها سالیان سال بود که ازدواج کرده بودند ولی بچه دار نمی شدند.
در این سال های تنهایی پادشاه راسوی کوچکی را به قصر آورد و از آن مراقبت می کرد، کم کم پادشاه راسو را تربیت کرد و همه کار به او یاد داد. هرکس راسو را می دید تعجب می کرد که این حیوان اینقدر کارهای عجیب انجام می دهد.
بعد از چند سال حکیم دانایی به شهر آنها آمد. حکیم گفت: می تواند دارویی به پادشاه و زنش دهد که بچه دار شوند. چند ماه بعد خداوند پسری به پادشاه هدیه داد که نه تنها باعث خوشحالی پادشاه و همسرش بلکه باعث خوشحالی همه ی مردم شهر شد و مردم دوست داشتند بعد از این پادشاه مهربان فرزند او جانشینش شود.
پادشاه زنی را به عنوان دایه برای کودک انتخاب کرد تا مراقب کودک باشد. راسو می دانست که این کودک به شدت مورد توجه پادشاه و همسرش است راسو هم نسبت به کودک بی آزار و مهربان بود. یک روز عصر که دایه کنار کودک به خواب رفت، پنجره باز بود و ماری از پنجره وارد اتاق کودک شد، در همین حین راسو که در خانه می چرخید وارد اتاق کودک شد و دید مار وارد گهواره ی کودک شد.
به سرعت روی مار پرید و با چنگالهایش مار را زخمی کرد. آنقدر مار را به اطراف کوبید تا مار زخمی مُرد. از صدای جیغ و زدوخورد راسو و مار دایه بیدار شد و راسوی خونین را کنار گهواره ی کودک دید. دایه شروع کرد به جیغ زدن و کمک خواستن. پادشاه و همسرش که صدای دایه را شنیدند با سرعت خود را به اتاق کودکشان رساندند و تا رسیدند راسو را دیدند که چنگال ها و دهانش خونین است.
پادشاه بسیار ترسیده بود و فکر کرد، راسو کودکش را کشته، به همین دلیل سریع شمشیرش را از غلاف درآورد و با یک ضربه راسو را دو نیم کرد. و بعد با عجله به سراغ کودکش رفت وقتی پادشاه به بالای گهواره رسید دید فرزندش زنده است و یک مار دو نیم شده در گهواره است. تازه فهمید که راسوی بخت برگشته چقدر تلاش کرده بوده و با مار جنگیده بوده تا توانسته بود قبل از اینکه مار آسیبی به کودک پادشاه برساند او را بکشد.
پادشاه از عمل نابجای خویش پشیمان شد و گفت: یک لحظه غفلت، یک عمر پشیمانی به بار می آورد و دیگر کار از کار گذشته است.
 
بالا پایین