جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار اشعار و مصائب محرمی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط MHP با نام اشعار و مصائب محرمی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 14,557 بازدید, 520 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع اشعار و مصائب محرمی
نویسنده موضوع MHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Lord

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,140
3,268
مدال‌ها
1
«مرحوم ژولیده نیشابوری»

كاش از آمدن كوفه حذر می كردی
از پی دفع خطر ترك سفر می كردی.
****
زير شمشيرم و از پرده دل می گويم
كاش آهنگ سفر جای دگر مي كردی.
****
چاك می كرد به تن پيرهن صبر ايوب
گر از اين شهر پر از فتنه گذر ميكردی.
****
آب در دست من آغشته به خون می گردد
كاش می ديدی و احساس خطر می كردی.
****
روز پيش نظرت تيره تر از شب می شد
گر بر احوال من خسته نظر می كردی.
****
پاره پاره بدنم گر ز ستم می ديدی
جاري از ديده خود خون جگر مي كردی.
****
قبل از آنی كه شود كشته جوانت اي كاش
ديده را محو تماشای پسر مي كردی.
****
كاش از واقعه حرمله و تير و گلو
مادر غمزده اش را تو خبر مي كردی.
****
ذكر روز و شب ((ژوليده)) بود بهر تو اين
كاش از آمدن كوفه حذر ميكردی.
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,140
3,268
مدال‌ها
1
«محمد فردوسی»


آقا سلام می دهم از جان و دل به تو
تا این که بشنوم «وَ علیک السّلام» را
آقا کمی اجازه بده درد دل کنم
امّا خودت بگو که بگویم کدام را؟!.
****
کوچه به کوچه می روم و گریه می کنم
از دست بی وفایی این نانجیب ها
گفتم بیا به کوفه پشیمان شدم حسین
کوفه میا امام غریب قریب ها!.
****
این مردمی که بنده ی دینار و درهمند
یک یک تمام بیعتشان را شکسته اند
این نان به نرخ روز خوران قسم فروش
دست مرا ز حیله و نیرنگ بسته اند.
****
تّجار کوفه فکر ادای نماز شکر
از بس که کارشان سر و سامان گرفته است
فهمیدم از شلوغی بازارهای شهر
کار تمام نیزه فروشان گرفته است.
****
این جا همه به فکر خرید لوازمند
اجناسشان شده سپر و خنجر و کمان
در انتظار روز پذیرایی تواند
آذین شهرشان شده سرنیزه و سنان.
****
بازی کودکانه ی اطفالشان شده
پرتاب سنگ بر نوک نیزه ز روی بام
وقتی که می خورد به هدف ضربه هایشان
حس می کنند از این که گرفتند انتقام.
****
دیدم به دست حرمله تیر سه شعبه ای
کز دیدنش تنور دلم پر شراره شد
از هر هزار تیر یکی هم خطا نرفت
از ضرب شست او جگرم پاره پاره شد.
****
نقشه برای دخترک تو کشیده اند
کوفه میا که کوفه پر از قوم کافر است
در بین هر محله شان هر شبانه روز
حرف از کنیز بردن و خلخال و معجر است.
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,140
3,268
مدال‌ها
1
«قاسم نعمتی»

خدا کند که از این ره امیر برگردی
ز قبل آن که شوی بی سفیر برگردی.
****
دعا کنم که خدا در دل تو اندازد
که هرچه زودتر از این مسیر برگردی.
****
ز پیش از اینکه شوم تا قیامت از خجلت
به نزد مادر تو سر به زیر برگردی.
****
به استخوان شکسته تو را قسم بدهم
به حق ((جابرعظم الکسیر)) برگردی.
****
به نازکی گلوی علی کنی رحمی
نخورده حنجر شش ماهه تیر برگردی.
****
ز قبل آنکه شود ضرب تیر سه شعبه
یگانه رازق طفل صغیر برگردی.
****
ز قبل آنکه شود دختر سه سالۀ تو
به بوسه ای ز لبان تو پیر برگردی.
****
خدا کند که عدو تا به نیزه نگرفته
ز پهلوی تو تقاص غدیر برگردی.
****
قسم به قامت رعنای شیر ام بنین
قسم به غیرت مردی دلیر برگردی.
****
ز قبل آنکه شود خواهر تو بی معجر
میان کوچه و بازار اسیر برگردی.
****
ز قبل آنکه کند وقت دفن تو پسرت
تن تو جمع میان حصیر برگردی.
****
ز قبل آنکه بچیند یکی یکی دشمن
به نیزه رأس صغیر و کبیر برگردی.
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,140
3,268
مدال‌ها
1
«علیرضا خاکساری»

اینجا دگر از بیعت و یاری خبری نیست
دیگر خبر از لشگر چندصد نفری نیست
وقتی که بیایی ز سفیرت اثری نیست
از او زره و خود و عبا و سپری نیست.
****
کوفه ست و همین عاقبت بیعت شان هست
یک ساعته غارت بکنند عادت شان هست.
****
گفتم بنویسم که حسین گوش به زنگ باش
گفتم که بگویم به تو آماده ی جنگ باشد
در وقت جدل بر حذر از حلقه ی تنگ باش
خوردی به زمین منتظر بارش سنگ باش.
****
اما نشد آقا... نشد آقا... نشد آقا...
شرمنده ام آقای گلم - یوسف زهرا.
****
اینجا همگان شهره به جنگاوری هستند
اینجا همه مسـ*ـت اند پی خیره سری هستند
اینجا همه آماده ی لوده گری هستند
اینجا همه دنبال سر و روسری هستند.
****
سر از تو و از ایل و تبار و پسرانت
و روسری هم روسری دخترکانت.
****
هم ناله ی درد و غم و آه و شررش کن
آماده ی هر سختی راه سفرش کن
مانند حمیده بغلش کن خبرش کن
سخت است برای تو ولی مختصرش کن.
****
از زندگی اش دخترکت سیر شود اقا
در کوفه رقیه ات بخدا پیر شود آقا.
****
ای یابن علی کوفه که نیست محشر کبری ست
دعوا سر این است که نگویم " علی آقاست "
دلشوره ام از این نبود آخر دنیاست
دلشوره ام از نام "علی اکبر" لیلاست.
****
این قاعده ی کوفی بی دردو ملال است
خون ریختن از هرکه "علی" هست حلال است.
****
دلواپسم و این دلم از غصه کباب است
هرکس که به کوفه برسد خانه خراب است
سیراب بیا کوفه حسین قحطی آب است
دلواپسی ام محض علی طفل رباب است.
****
اینجا عطشی هست که ره چاره ندارد
تو تاب عطش داری و شیرخواره ندارد.
****
ترسم بود از این که شوی باز گرفتار
ترسم بود از حیله ی سردسته ی کفار
ترسم بود از حرمله ی تیرو کمان دار
دلواپسم از عاقبت چشم علمدار.
****
هرچند که در معرکه ها راه گریزی ست
یادت نرود حرمله هم آدم تیزی ست.
****
از خیره سری شهرت و آوازه گرفتند
کعب نی و گرز و سپر و نیزه گرفتند
تیر و تبر و دشنه بی اندازه گرفتند
ماندم زچه رو نعل تر و تازه گرفتند.
****
انگار قرار است تورا زیر سم اسب
ای وای بمیرم - امان از دل زینب.
****
با خستگی راه قوای بدنی هست؟
با سوز عطش قدرت شمشیر زنی هست؟
ما بین اثاثیه ات آقا کفنی هست؟
حتی کفنی نه بگو که پیرهنی هست؟.
****
هم پیرهن و هم کفنت می برند اینجا
با تکه حصیری کفنت می کنند اینجا.
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,140
3,268
مدال‌ها
1
«علیرضا لک»

پایان ندارد ابر خیس گریه هایش
غم می چکد از ردّ پای بی صدایش.
****
بعد از نماز مغرب این جا هیچکس نیست
بوی غریبی می وزد وقت عشایش.
****
می شد ببینی دردهای با وفا را
در لابلای جمله ی «کوفه میا»یش.
****
دیوارهای سنگیِ آتش به دستان
افتاده دنبال شکست بال هایش.
****
با التهابی حیدرانه جنگ می کرد
می آمد از کوچه رجزهای رسایش.
****
چندین تَرَک بر روی لب ها نقش بسته
یک کاسه آب امّا نمی آید برایش.
****
دارد زیارت نامه می خواند دوباره
بر پشت بام غصّه ی کرب و بلایش.
****
کوچه به کوچه می شود بازیچۀ شهر
جسم ز هم پاشیده ی در زیر پایش.
****
یک ماه آن سوتر سر چشم انتظاری
می بیند امّا روی نیزه مقتدایش.
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,140
3,268
مدال‌ها
1
«هادی ملک پور»

در حق و باطل عادت تشکیک دارد
با جهل خویشاوندی نزدیک دارد
در فتنه قومی قابل تحریک دارد
مثل مدینه کوچه ی باریک دارد.
****
می خوانمت با چشم های کم فروغم
من عابر آواره ی شهر دروغم.
****
در بین این ها کاتبان نامه دیدم
مشتی به ظاهر زاهد و علامه دیدم
سرگرم بر پا کردن برنامه دیدم
غارتگر انگشتر و عمامه دیدم.
****
خواهی شنید از کوچه هایش بوی خون را
روی لبم "انّا الیه راجعون" را.
****
یک شهر از وحشت زبانش لال گشته
مردانگی روی زمین پامال گشته
آهنگری در شهرشان فعّال گشته
کوفه مهیّا بهر استقبال گشته.
****
هر باغ را آماده ی پاییز کردند
دندان برای غنچه هایت تیز کردند.
****
این پینه های مانده بر روی جبین را
حق ناشناسان به ظاهر اهل دین را
بهتر بگویم گرگ های در کمین را
حق از زمین بردارد این قوم لعین را.
****
اینجا نمانده هیچ ک.س پای تو، برگرد
جانم به قربان قدم های تو، برگرد.
****
این ها فقط انبان زر را می شناسند
بینند اگر باغی تبر را می شناسند
آتش نشاندن بر جگر را می شناسند
بر روی نیزه جای سر را می شناسند.
****
در خواب دیدم غارت انگشتری را
آتش به دندانش گرفته معجری را.
****
آه! این جماعت از عمویم کینه دارند
از خاندانت کینه ی دیرینه دارند
بغض امیرالمومنین در سی*ن*ه دارند
سنگ اند و خشم از دیدن آیینه دارند.
****
این جا پذیرایی شود مهمان به نیزه
یک بار دیگر می رود قرآن به نیزه.
****
حالا که مسلم بی پناه افتاده این جا
از ارتفاعی نابه گاه افتاده این جا
از دیده اش خونابه راه افتاده این جا
نوکر سرش در پای شاه افتاده این جا.
****
شرمنده باشد از نگاه خواهر تو
یک شهر دارد کینه از آب آور تو.
****
حالا که باید یار من تنها بماند
ای کاش پای ناقه در گل جا بماند
درد دلم بسیار بود اما بماند
دنیا برای مردم دنیا بماند.
****
این جا نمانده هیچ ک.س پای تو، برگرد
جانم به قربان قدم های تو، برگرد.
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,140
3,268
مدال‌ها
1
«جواد پرچمی»

از اعتبار حُرمَتِ گفتارهایشان
مغرب شکست بیعتِ بسیارهایشان.
****
یک پیره زن فقط به سَفیرت پناه داد
ماندم چه شد تعارف و اصرارهایشان؟.
****
کوفه مرا ز روی تو شرمنده کرده است
سر می زنم ز غُصه به دیوارهایشان.
****
جای طناب، بر دهنم مشت می زدند
اینجا همه عوض شده رفتارهایشان.
****
محصول باغ ها همه خرج سپاه شد
از خار و سنگ پر شده انبارهایشان.
****
خرما فروش یک شبه خنجر فروش شد
تغییر کرده کاسبی و کارهایشان.
****
سکه شده فروختن چکمه هایشان
رونق گرفته دکه يِ نجارهایشان.
****
بر روی میخ جسم مرا پشت و رو زدند
لعنت به رسم کوفه و هنجارهایشان.
****
اینجا سر ِ برادر ِتو شرط بسته اند
غوغا شده میان کماندارهایشان.
****
اینجا برای غارت خلخال و روسری
خُرجین خریده اند خریدارهایشان.
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,140
3,268
مدال‌ها
1
«سید محمد میرهاشمی»

قهرمان‌ عشق‌ در چاه‌ بلا افتاده‌ است
‌ كار مسلم‌ وای‌ دست‌ اشقیا افتاده‌ است‌.
****
اشك‌ جاری‌ بر رخش‌ شرح‌ غمی‌ پنهان‌ دهد
گوشۀ‌ غربت‌ به‌ یاد كربلا افتاده‌ است‌.
****
باغ‌ شد مرداب‌ و گل ها نیزه‌ و شمشیر شد
قاصد كرب‌ و بلایی‌ از نوا افتاده‌ است‌.
****
سر، سر پیمان‌ گذارش‌ روی‌ دار افتاده‌ است
‌ دل‌ سر و كارش‌ به‌ خلقی‌ بی‌ وفا افتاده‌ است‌.
****
آه‌ گلچینان‌ كه‌ از هر بام‌ با سنگش‌ زنند
این‌ گل‌ طوباست‌ از شاخه‌ جدا افتاده‌ است‌.
****
دست‌ مهمان‌ بستن‌ و با كام‌ عطشان‌ كشتنش
‌ از كجا در كوفه‌ این‌ رسم‌ خطا افتاده‌ است‌.
****
نامه‌های‌ دعوت‌ كوفه‌ بجز نیرنگ‌ نیست‌
بد مرامی‌، بد دلی‌ در كوفه‌ جا افتاده‌ است‌.
****
كار دل هاشان‌ به‌ نیرنگ‌ و نفاق افتاده‌ است
‌ كار لب هاشان‌ به‌ لعن‌ و ناسزا افتاده‌ است‌.
****
چشم‌هاشان‌ خائن‌ و آئینۀ‌ ناپاكی‌ است‌
وای‌ از چشمی‌ كه‌ از شرم‌ و حیا افتاده‌ است‌.
****
بگذر از كوفه‌ نبینی‌ تا به‌ روی‌ غنچه‌ها
رد پا از پنجۀ‌ نا آشنا افتاده‌ است‌.
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,140
3,268
مدال‌ها
1
«سید هاشم وفایی»

اگرچه بر سر دارم میا به كوفه حسین
هنوز زمزمه دارم میا به كوفه حسین.
****
سلام من به تو ای آفتاب هستی بخش
چراغ محفل تارم میا به كوفه حسین.
****
نوشته ام كه بیائی ولی به صفحۀ خاك
به اشك خود بنگارم میا به كوفه حسین.
****
میان كوفه غریبانه می زنم فریاد
امید و صبر و قرارم میا به كوفه حسین.
****
به سنگساری مهمان اگرچه می كوشند
امامِ آینه دارم میا به كوفه حسین.
****
در این دیار به سرنیزه لاله می چینند
گلِ همیشه بهارم میا به كوفه حسین.
****
بیا به همره زینب از این سفر برگرد
امید جان فكارم میا به كوفه حسین.
****
برای آن كه نگردی تو بی علی اكبر
دمادم است شعارم میا به كوفه حسین.
****
نشسته حرمله در انتظار اصغرِ تو
ببین كه واهمه دارم میا به كوفه حسین.
****
پیام آخر مسلم برای تو این است
گذشته كار ز كارم میا به كوفه حسین.
****
به گریه گفت "وفائی" ز مسلم بن عقیل
به درد و غصه دچارم میا به كوفه حسین.
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,140
3,268
مدال‌ها
1
«علی انسانی»

گر چه ای یار، اسیر کف اغیار توام
نی گرفتار عدو بلکه گرفتار توام.
****
نام تو وِردِ زبانم به سر دار شده ست
تو علی هستی و من میثم تمّار توام.
****
می زند خصم مرا طعنه ولی غافل از آن
بر سرم نیست هوایی که هوادار توام.
****
دستم از پشت اگر بسته، دگر قطع نشد
فکر انگشت تو و دست علمدار توام.
****
گر شکافی لب من خورده دگر چوب نخورد
در غم چوب یزید و لب خونبار توام.
****
دشمنم آب دهد لیک ننوشم هرگز
گرچه لب تشنه ولی تشنۀ دیدار توام.
 
بالا پایین