- Jul
- 1,140
- 3,268
- مدالها
- 1
«مجتبی روشن روان»
در نامههای مردم کوفه وفا مجوی
در سی*ن*هی خرابهی اینها صفا مجوی.
****در نامههای مردم کوفه وفا مجوی
در سی*ن*هی خرابهی اینها صفا مجوی.
آقای بیکسان بنگر بیکسی من
در کوچههای کوفه یکی آشنا مجوی.
****در کوچههای کوفه یکی آشنا مجوی.
اینجا تنور خانه فقط گرم آتش است
در سفرههایشان نمکی جز جفا مجوی.
****
رفته ز یاد قصه ی باران کوفه آه...
در دست پر ز سنگ یتیمان،دعا مجوی.
****در سفرههایشان نمکی جز جفا مجوی.
****
رفته ز یاد قصه ی باران کوفه آه...
در دست پر ز سنگ یتیمان،دعا مجوی.
بهر رسیدنت همه گویند: العجل
اما میان سی*ن*هی یک تن بیا مجوی.
****اما میان سی*ن*هی یک تن بیا مجوی.
ای ارشد قبیلهی هاشم فدای تو
جز خون برای موی سفیدت حنا مجوی.
****
فکر اسیری حرمت جان من گرفت
در دیدهی حرامی اینان حیا مجوی.
****جز خون برای موی سفیدت حنا مجوی.
****
فکر اسیری حرمت جان من گرفت
در دیدهی حرامی اینان حیا مجوی.
با خواهران بگو که در این کوچهها دگر
غیر از سر بریده سر نیزهها مجوی.
****غیر از سر بریده سر نیزهها مجوی.
مسلم فدایی تو شده اینطرف میا
ای زادهی گرامی شاه نجف میا.
ای زادهی گرامی شاه نجف میا.